شماره 169 نشریه بصائر تحلیلی؛
شماره 169 نشریه بصائر تحلیلی؛
پیامهای عاشورا
و شاخصهای با حسین(علیهالسلام) ماندن
چکیده:
- كشف حقايق مربوط به زمينههاى پيدايش قيام خونين عاشورا و تشريح نقاط تاريك و مبهم آن و حذف تحريفهاي ناروا كه از جانب دشمنان و معاندان آگاه و در پارهاى موارد دوستان جاهل و ناآگاه به اين نهضت مقدس و الهى نسبت داده شده، از جمله بديهىترين و ضرورىترين اقدامهايى است كه ما را به شناخت صحيح علمى و واقع بينانه واقعه عاشورا رهنمون مىشود.
- با آغاز سلطنت يزيد، علاوه بر بدعتها و مفاسد قبلى و از بين رفتن موانع قيام، امام حسين عليه السلام در شرايط خاصّى قرار گرفت: از طرفى مجبور شده بود با يك فرد فاسد بىبند و بار به عنوان خليفه پيغمبر، بيعت كند، و از طرفى فساد در دستگاه اموى، به اوج رسيده و نظام ارزشى جامعه را مبدّل ساخته و آنها را به سنتها و باورهاى جاهلى نزديك كرده بود.
- امام حسين عليه السلام علاوه بر بدعتها و انحرافهاى عصر معاويه، با بدعت بسيار بزرگى روبهرو بود و آن حكومت فرد فاسق و فاجرى مثل يزيد بود كه به هيچ وجه صلاحيت و شايستگى براى خلافت اسلامى نداشت.
- واقعه عاشورا پر است از عبرت هایی که میتواند چراغ راهی باشد برای همه بشریت. رخدادی که درسها و پیامهای بسیاری برای خواص و عوام جامعه اسلامی دارد تا با بهره گیری از این پیام ها، بتوانند الگوی مناسبی برای ادامه زندگی عزتمندانه در پیش بگیرند.
- امام حسین(ع) عصاره همه آموزههای الهی و تجسم و عینیت همه کمالات خداوندی است که پیامبران(ع) از آدم(ع) تا خاتم(ص) بدان دعوت کرده اند. از این رو در زیارت وارث از مقام وراثت آن حضرت(ع) نسبت به همه پیامبران به ویژه پیامبران اولوالعزم که شاخص همه پیامبران الهی هستند، سخن به میان آمده است.
- امام حسین(ع) در روز عاشورا از همگان خواسته تا در مسیری که او در پیش گرفته به یاری و نصرت او بروند؛ زیرا کاری که او با قیام عاشورایی خویش آغاز کرده اصلاح امت بود که نیازمند تداوم و استمرار از سوی امت مومن و شیعه وفادار است.
- اسلام، دينى است كه بعد سياسى آن بسيار نيرومند است. لذا عاشورا حركتى انقلابى بر ضدّ انحراف سياسى و دينى حكّام مستبدّ است. و قيام سيد الشهدا عليه السلام سرشار از بار سياسى است. اسارت مردم در چنگ حكومت ظالمانه و تلاش براى رهايى آنان و سپردن زمامدارى به «امام صالح» به قصد گسترش حق و عدل در جامعه، گوشهاى از اين بُعد را نشان مىدهد و حركت امام حسين عليه السلام و خاندان و يارانش جهت آگاهى بخشى به تودههاى مردم و ترسيم سيماى رهبر شايسته و افشاى چهره واليان بىدين و دنياپرست و ستمگر، گوشهاى ديگر را نشان میدهد.
شناخت حادثه عظيم عاشورا چراغى است پر فروغ فرا روى نسلهاى بشرى، براى تشخيص رهيافتهاى عزت و سرفرازى در ميان طوفانهاى وحشتناك حوادث و تحولات سياسى، اجتماعى و تاريخى، اين شناخت با توجه به ابعاد گوناگون و دامنه وسيع اين حماسه خونين، نيازمند بررسى عميق، همهجانبه و دقيق است.
كشف حقايق مربوط به زمينههاى پيدايش قيام خونين عاشورا و تشريح نقاط تاريك و مبهم آن و حذف تحريفهاي ناروا كه از جانب دشمنان و معاندان آگاه و در پارهاى موارد دوستان جاهل و ناآگاه به اين نهضت مقدس و الهى نسبت داده شده، از جمله بديهىترين و ضرورىترين اقدامهايى است كه ما را به شناخت صحيح علمى و واقع بينانه واقعه عاشورا رهنمون مىشود.
فلسفه قيام عاشورا، قيام بر ضد ظلم و فساد و نجات اسلام
در فرازی از زيارت نامه امام حسين (ع) در روز اربعين این جمله پُر معنا را میخوانیم که: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ». در اين جمله فلسفه فداكارى حسين بن على (ع) گنجانده شده است. زیرا به خداى متعال عرض مىكند كه اين بنده تو- اين حسين تو- خون خود را نثار كرد، تا مردم را از جهالت نجات بدهد. «وَ حَيْرَةِ الضَّلالَةِ»؛ مردم را از سرگردانى و حيرتى كه در گمراهى است، نجات بدهد.
مسأله اين است كه بشريت هميشه دستخوش شيطنت شيطانهاست. هميشه شيطانهاى بزرگ و كوچك، براى تأمين هدفهاى خود، انسانها و تودههاى مردم و ملتها را قربانى مىكنند. در تاريخ گذشته هم اين را خواندهايد و شرح حال سلاطين جابر و ستمگر و رفتار آنها با ملتها و وضع امروز دنيا و روش قدرتهاى بزرگ را ديدهايد. بشر دستخوش اغوا و خدعهى شيطانها قرار مىگيرد. بايد به بشر كمك كرد، بايد به بندگان خدا مدد رساند، تا بتوانند خود را از جهالت نجات بدهند و از سرگردانى و گمراهى خلاص بشوند.
چه كسى مىتواند اين دست نجات را به سوى بشريت دراز كند؟ آن كسانى كه چسبيده به مطامع و هوسها و شهوات باشند، نمىتوانند؛ چون خودشان گمراهند. آن كسانى كه اسير خود خواهىها و منيّتها باشند، نمىتوانند بشر را نجات بدهند بايد كسى پيدا بشود و خودشان را نجات بدهد؛ يا لطف خدا به سراغ آنها بيايد، تا اراده آنها قوى بشود و بتوانند خودشان را رها كنند. آن كسى مىتواند بشر را نجات بدهد، كه داراى گذشت باشد؛ بتواند ايثار كند و از شهوات بگذرد؛ از منيّت و خودپرستى، خودخواهى، حرص، هوى و حسد، بخل و بقيه گرفتارىهايى كه معمولاً انسان دارد، بيرون بيايد تا بتواند شمعى فرا راه بشر روشن كند.
با آغاز سلطنت يزيد، علاوه بر بدعتها و مفاسد قبلى و از بين رفتن موانع قيام، امام حسين عليه السلام در شرايط خاصّى قرار گرفت: از طرفى مجبور شده بود با يك فرد فاسد بىبند و بار به عنوان خليفه پيغمبر، بيعت كند، و از طرفى فساد در دستگاه اموى، به اوج رسيده و نظام ارزشى جامعه را مبدّل ساخته و آنها را به سنتها و باورهاى جاهلى نزديك كرده بود. و از طرف ديگر عدّهاى از مردم عراق براى بيعت با حضرت عليه السلام اعلام آمادگى كرده بودند. لذا امام حسين عليه السلام موضع جديدى اتخاذ نمود و با تمام هستى عليه خاندان فاسد اموى قيام كرد.
امام حسين عليه السلام در پاسخ مروان كه از او براى يزيد بيعت مىخواست فرمود: «عَلَى الاسْلامِ السَّلامُ اذْ قَدْ بُلِيَتِ الْامَّةُ بِراعٍ مِثلِ يَزيدٍ ... وَ قَدْ سَمِعْتُ جَدّى رَسوُلُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يَقُول: الْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ ابى سُفيان ...» «مقتل الحسين، خوارزمى، ج 1، ص 268؛ بحارالانوار، ج 44، ص 326» با اسلام بايد وداع نمود زيرا امّت گرفتار رهبرى همانند يزيد شده است ... و از جدّم رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: خلافت بر آل ابوسفيان حرام است.
امام حسين عليه السلام علاوه بر بدعتها و انحرافهاى عصر معاويه، با بدعت بسيار بزرگى روبهرو بود و آن حكومت فرد فاسق و فاجرى مثل يزيد بود كه به هيچ وجه صلاحيت و شايستگى براى خلافت اسلامى نداشت؛ او علناً شراب مىخورد، ميمونبازى و سگبازى مىكرد. امام عليه السلام در پاسخ مروان اوّلين انگيزه مبارزه و مخالفت خويش را عدم شايستگى يزيد اعلام فرمود و هنگام حركت از مدينه، در وصيتنامه خويش به مهمترين علّت قيام خود كه همانا امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با مفاسد وسيع و نابسامانىهاى فراوان اجتماعى و دينى بود تصريح فرمود: «اريدُ انْ امُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اسيرُ بِسيرَةِ جَدّى وَ ابى عَلِىِ بْنِ ابى طالِبٍ» «مقتل الحسين، خوارزمى، ج 2، ص 273» براى امر به معروف و نهى از منكر قيام كردم و به راه و رسم جدّم و پدرم على بن ابىطالب عليه السلام حركت مىكنم.
بنابراين «نجات اسلام» هدف غايى امام حسين عليه السلام از نهضت خونبار سال 61 هجرى بود. كه اگر قيام آن حضرت نبود بنىاميّه نام اسلام و مسلمانان را مىسوزاندند.
درسها و پيامهاى عاشورا
واقعه عاشورا پر است از عبرت هایی که می تواند چراغ راهی باشد برای همه بشریت. رخدادی که درس ها و پیام های بسیاری برای خواص و عوام جامعه اسلامی دارد تا با بهره گیری از این پیام ها، بتوانند الگوی مناسبی برای ادامه زندگی عزتمندانه در پیش بگیرند. برخی از این پیام ها به شرح زیر می باشد.
1- احياى سنّت
از انحرافات حكومت امويان، احياى سنّتهاى جاهلى و سست و نابود ساختن سنّت رسولاللَّه (ص) بود. امام حسين (ع) قيام كرد تا سنّت پيامبر را احيا كند: إنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَلا بَطَراً .... «موسوعة كلمات الإمام الحسين عليه السلام، ص 290 و 291» من به عنوان فساد، عيّاشى و طغيان و ستم خروج نكردم؛ بلكه خروج كردم تا در امّت جدّم «اصلاح» كنم و طبق سنّت جدّم رسول خدا (ص) و پدرم على بن أبىطالب (ع) سير و حركت كنم.
2- افشاى باطل
بنى اميّه با چهره به ظاهر اسلامى خود مايه فريب و اغواى مردم بودند. نهضت كربلا با افشا كردن ماهيّت كفر بنىاميّه و چهره آنان، به تاريخ بشر و به مسلمانها درس داد تا بيدار و هوشيار باشند و فريب چهرههاى نقابزده و پنهان شده در پشت ماسك دين را نخورند.
3- احياى امر به معروف
در كلام امام حسين (ع) است كه فلسفه و مبناى حركت كربلايى خويش را «امر به معروف» و «نهى از منكر» مىشمارد، فلسفه نهضت او احياى اين فريضه فراموش شده است: «أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ.» «مقتل الحسين، خوارزمى، ج 2، ص 273»
4- تفكيك مؤمنان و مسلماننمايان
تا صحنه آزمايش پيش نيايد، دينداران واقعى و دينداران سطحى و مدّعيان ايمان از هم شناخته نمىشوند. كربلا آزمايشگاهى بود، كه ميزان ايمان و صحّت ادّعاهاى مسلمانان در ديندارى و پايبندى به حق و مكتب شناخته شد. و تا چنين تفكيك و مرزبندى انجام نگيرد، جامعه اسلامى و مسلمين، هويّت و قدرت و جايگاه خويش را نمىشناسند. امام نيز فرمود، كه مردم فرزند دنيا هستند، وقتى آزمايش به ميان آيد، دينداران كم مىشوند:النَّاسُ عَبيدُ الدُّنْيا ... فَإذا مُحِّصُوا بِالْبَلا قَلَّ الدَّيَّانُونَ. «بحارالانوار، ج 44، ص 383» مردم برده دنيايند ... و هرگاه در بلا گرفتار آيند، (آشكار مىشود) كه دينداران اندكاند.
5- عزّت
سيّدالشّهدا (ع) از خاندانى است، كه مظهر عزّت و آزادگىاند. آن حضرت فرمودند: ابن زياد، مرا ميان شمشيرهاى آخته و ذلّت، مخيّر ساخته است، ولى هيهات كه ذلّت و ننگ را بپذيرم: «هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ». « لهوف، ص 57»
6- همه چيز فداى دين
جايگاه و ارزش «دين» تا حدّى است كه همه چيز، حتّى خون عزيزترين انسانها مثل حسين بن على (ع) و برادران و فرزندان و يارانش بايد فداى راه دين شود. از اين كه آن حضرت حاضر شد در راه دين شهيد شود و به استقبال شهادت و اسارت رفت، معلوم مىشود، كه ارزش دين بالاتر از هر چيز است و هنگام نياز، بايد همه چيز، فداى بقاى دين گردد.
7- مقاومت تا آخر
آنچه نشانه عقيده و پايدارى است، مقاومت تا آخر خط و دست برنداشتن از خواستهها و اهداف متعالى است. سيّدالشّهدا (ع) در نهضت عاشورا چنين كرد. تا آخرين نفر و تا آخرين نفس مقاومت كرد، ولى تسليم دشمن نشد و اين درسى براى امّت اسلام در برابر متجاوزان به حريم استقلال و ناموس مسلمين است.
8- نترسيدن از كمى نفرات
عاشورا جلوه كامل اين كلام مولا اميرالمؤمنين (ع) بود كه: لا تَسْتَوْحِشُوا فى طَريقِ الْهُدى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ. «المعجم المفهرس لالفاظ نهجالبلاغة، ص 12» در راه هدايت و حق، از كمى نفرات، وحشت نداشته باشيد. وقتى كسى يا گروهى ايمان به هدف داشتند، پشتوانهاى قوى دارند و نبايد از كمى ياران بترسند و از جبهه حق عقبنشينى كنند.
امام حسين (ع) حتّى اگر تنها هم مىماند، از ميدان دفاع از حق برنمىگشت. شاهدش سخن او در شب عاشورا بود كه فرمود: برويد، اينان با من كار دارند. «فَلَيْسَ الْمَطْلُوبُ غَيْرى وَ لَوْ قَتَلُونى ما فَكَّرُوا فيكُمْ.» « موسوعة الكلمات الإمام الحسين( ع)، ص 401»
9- نهراسيدن از محاصره نظامى و اقتصادى
از درسهاى عاشورا مقاومت بر سر عقيده و ايمان است، حتّى در شرايط حصر نظامى و اقتصادى. امام حسين (ع) را از همه سو محاصره كردند، آب را هم بر او بستند، مانع پيوستن ديگران براى يارى او شدند، ولى كربلائيان دست از هدف برنداشتند و خود را نباختند. امّت مسلمان در مقابل محاصره نظامى، «فرزند عاشورا» است و در برابر حصر اقتصادى، «فرزند رمضان».
على (ع) هم فرموده بود: اگر همه عرب پشت در پشت به جنگ من آيند، من كسى نيستم كه پشت به جبهه كرده، فرار كنم. لَوْ تَظاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلى قِتالى لَما وَلَّيْتُهُمُ الْأَدْبارُ. «المعجم المفهرس لالفاظ نهجالبلاغه»
10- عمل به تكليف
آنچه مهم است، عمل به تكليف و انجام وظيفه است، چه كار به پيروزى بينجامد، چه به شكست ظاهرى اساساً پيروزى همان عمل به وظيفه است، نتيجه، هر چه كه باشد. امام امّت (ره) فرمود: «ما مأمور به انجام وظيفهايم، نه تابع نتيجه.»
سيّدالشّهدا (ع) نيز نسبت به سفر كربلا فرمود: أَرْجُو أَنْ يَكُونَ خَيْراً ما أَرادَ اللَّهُ بِنا، قُتِلْنا أَمْ ظَفَرْنا. « أعيان الشّيعة، ج 1، ص 597» آنچه را خدا بخواهد، چه به صورت كشته شدن يا پيروزى، اين خير است. آرى ... «فرهنگ عمل به تكليف».
11- حمايت از ولىّ امر
صحنههاى عاشورا جلوههاى حمايت از رهبر است. گرچه امام حسين (ع) بيعت خود را از ياران برداشت، ولى آنان دست از رهبر نكشيدند و ولىّ امر خود را تنها نگذاشتند. سخنان كسانى كه در شب عاشورا در حمايت آن حضرت سخن گفتند، همچون زهير و حبيب قابل توجّه است. حتّى در رجزهايى كه در ميدان نبرد مىخواندند، حمايت از رهبر مشهود است.
حضرت عبّاس (ع) سوگند مىخورد، كه به خدا سوگند حتّى اگر دستم را قطع كنيد، دست از حمايت از دين و امامم برنمىدارم: وَاللَّهِ إِنْ قَطَعْتُمُوا يَمينى إنّى أُحامى أَبَداً عَنْ دينى « بحارالانوار، ج 45، ص 40»
مسلم بن عوسجه هم پس از مجروح شدن، در آخرين لحظات، وصيّتى كه به حبيب بن مظاهر داشت، اين بود كه دست از امام برندارد و در راه او جان فدا كند: «اوصيكَ بهذا أنْ تَمُوتَ دُونَهُ» « همان»
12- راه بازگشت، هميشه باز است
هرگز براى توبه دير نيست. كسى مثل حرّ بن يزيد، كه عامل به محاصره افتادن امام حسين (ع) و اهل بيت او شد، با آن كه فرمانده لشكر هزار نفرى كوفه بود، صبح عاشورا از مسير باطل به مسير حق بازگشت و به امام حسين (ع) پيوست و با توبه و جهاد در ركاب امام، به يكى از شهداى بزرگ كربلا تبديل شد. اين، باز بودن راه سعادت را به روى همه انسانها در همه حالات و شرايط مىرساند.
13- آزادگى
كربلا، مكتب آزادگى است و حسين (ع)، معلّم آزادى و دعوتكننده به آن، آزادگى ارزشى است كه در همه ملل طرفدار دارد، حتّى براى غير مسلمان هم خصلتى ارزشمند محسوب مىشود. امام خطاب به سپاه كوفه و لشكريان عمر بن سعد فرمود: «إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دينُ وَ كُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ فَكُونُوا أَحْراراً فى دُنْياكُمْ.» « بحارالانوار، ج 44، ص 51»
«گاندى» مىگويد: «من براى مردم هند، چيز تازهاى نياوردهام، فقط نتيجهاى را كه از مطالعات و تحقيقاتم درباره تاريخ زندگى قهرمانان كربلا به دست آوردهام، ارمغان ملّت هند كردم ...». « حسين( ع)، پيشواى انسانها، ص 30»
14- افزايش تحمّل در سايه پيوند با خدا
آنچه به يك انسان مبارز، روحيّه مقاومت و تحمّل شدايد مىبخشد و مشكلات را بر او آسان مىسازد، ايمان به حضور خدا و آگاهى او از حال بنده است. آن حضرت فرمود: «هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بى أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّهِ.» موسوعة كلمات الامام الحسين( ع)، ص 395
معیارهای حسینی شدن و حسینی ماندن
امام حسین(ع) عصاره همه آموزههای الهی و تجسم و عینیت همه کمالات خداوندی است که پیامبران(ع) از آدم(ع) تا خاتم(ص) بدان دعوت کرده اند. از این رو در زیارت وارث از مقام وراثت آن حضرت(ع) نسبت به همه پیامبران به ویژه پیامبران اولوالعزم که شاخص همه پیامبران الهی هستند، سخن به میان آمده است.
اگر بخواهیم امام حسین(ع) را در یک کلمه کامل بیان کنیم همان وارث پیامبران بودن ایشان است. وارث کسی است که همه چیز را از گذشتگان خویش به ارث میبرد. امام حسین(ع) همه صفات، ماموریتها و مقامات پیامبران پیشین را به ارث برده و به عنوان عصاره و تمام کمال آنان معرفی شده است. بنابراین، هر آنچه در پیامبران دیگر به عنوان کمال میتوان یافت، در ایشان به تمامیت یافت میشود، و هرآنچه که پیامبران پیشین به عنوان ماموریت الهی خود انجام دادهاند، ایشان آن را انجام داده و هرآنچه در پیامبران دیگر از سوی خداوند به عنوان مقام و منزلتی بیان شده است، در آن حضرت موجود میباشد.
خداوند در آیه 119 سوره آل عمران عناصر برتر هر جامعه را سه مولفه امر به معروف، نهی از منکر و ایمان به خداوند. معرفی می کند.
«کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله ولو امن اهل الکتاب لکان خیرا لهم منهم المومنون و اکثرهم الفاسقون» شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید: به کار پسندیده فرمان میدهید و از کار ناپسند باز میدارید و به خدا ایمان دارید و اگر اهل کتاب ایمان آورده بودند قطعا برایشان بهتر بود، برخی از آنان مومنند ولی بیشترشان نافرمانند.
نکتهای که در این آیه میبایست مورد توجه قرار گیرد این است که هر عضو و فرد از افراد جامعه میبایست در مقام ولایت امری قرار گیرد و دیگران را به معروف و نیکی فرمان دهد و از بدی باز دارد. این گونه است که مسئولیت جامعه نسبت به افراد جامعه افزایش مییابد. اصولا از نظر اسلام همه انسانها در خسران و زیان هستند مگر آن که خود عامل به خوبی و تارک بدی بوده و دیگران را نیز بدان دعوت و توصیه کرده و اجازه ندهند که معروفی ترک یا منکر عمل شود.
از این رو در آیات 164 تا 166 سوره اعراف گزارش شده کسانی که نسبت به ترک معروف یا عمل به منکر واکنشی نشان نمیدهند و مسئولیت اجتماعی خود را در قبال دیگران نمیپذیرند، همانند تارک معروف و عامل منکر قلمداد میشوند و خشم و عذاب الهی دامنگیر آنان میشود. شاید بتوان گفت که داستان اصحاب سبت و تبدیل شدن ایشان به میمون نمونه بارز مجازات ساکتین است که به نقش و مسئولیت اجتماعی خود در امر به معروف و نهی از منکر عمل نکرده اند.
براساس همین ماموریت اصلی و وظیفه الهی است که امام حسین(ع) در نقش وارث پیامبران وارد میدان عمل میشود و قیام و نهضت حسینی را شکل میبخشد به گونه ای که همه خوبیها در برابر همه بدیها میایستد و در نهایت با شهادت صادقان و صالحان در کربلا و اسارت خوبی ها، تودههای مردم به یکباره از خواب غفلت بیدار میشوند و گمراهی خود و غضب الهی را مییابند.
حسینی شدن به معنای شناخت کامل از حقیقت توحید، انسانیت و حرکت در مسیر خدایی شدن در چارچوب عدالت خواهی و ظلم ستیزی با تکیه بر عناصری چون عمل و فرمان به خوبیها و معروف و ترک و بازداری خود و دیگران از بدیها و منکر است.
انسان از نظر قرآن، حسینی نمیشود مگر آن که خدایی شود و مسئولیت و نقش مظهر ربوبیت خود را به درستی انجام دهد. از این رو امام حسین(ع) در مقام اصلاحگر بزرگ الهی که وارث همه پیامبران الهی میباشد، قیام خویش علیه جامعه اسلامی پس از پیامبر(ص) را عمل به مسئولیت و نقش الهی در مقام مظهریت ربوبیت و امر به معروف و نهی از منکر میشمارد و میفرماید: «انی لم اخرج اشراً و لابطراً و لامفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی و ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی» من نه برای گردش و تفریح از مدینه بیرون میروم و نه برای این که فسادی در زمین راه بیندازم و ظلمی بکنم، بلکه فقط برای اصلاح در امت جدم خروج میکنم و میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و بر سیره و روش جدم و پدرم رفتار کنم. (بحارالانوار، ج44، ص923)
آن حضرت(ع) در این عبارت هدف از قیام خویش را نشان دادن و معرفی معالم دینی و معیارهای اسلامی میداند که پس از پیامبر(ص) جز در مدت زمان کوتاه حکومت امیرمومنان علی(ع) به فراموشی سپرده شده است و مردم معالم دین و معیارهای اسلامی در سبک زندگی خود را از دست دادهاند و گمان میکنند که آنچه اکنون به نام اسلام میشناسند و دولت و امت بدان پای بند است همان اسلام محمدی و علوی است در حالی که این گونه نیست؛ زیرا فساد و تباهی، همه امت و دولت را گرفته است و نیازمند جراحی کامل و اصلاح جامع است تا مردم به سبک و سیره زندگی پیامبر(ص) و امیرمومنان علی(ع) بازگردند که مبتنی بر معروف بوده است.
بنابراین، حسینی شدن هر انسانی به این است که به معروف عمل و فرمان دهد و منکر را ترک کرده و از آن پرهیز دهد. مهم ترین معروف نیز عمل به عدالت و فرمان دیگران به آن و ترک ظلم و بیدادگری و مبارزه با آن میباشد که به معنای نهی از منکر است.
یاری حسین(ع) در طول تاریخ
امام حسین(ع) در روز عاشورا از همگان خواسته تا در مسیری که او در پیش گرفته به یاری و نصرت او بروند؛ زیرا کاری که او با قیام عاشورایی خویش آغاز کرده اصلاح امت بود که نیازمند تداوم و استمرار از سوی امت مومن و شیعه وفادار است. هنگامی که آن حضرت(ع) پس از شهادت همه یاران خویش فریاد میزند و میفرماید: هل من ناصر ینصرنی؛ آیا یاوری هست که مرا یاری رساند؟! خطاب به تاریخ است؛ زیرا کسانی که در مقابل ایشان صف بسته بودند، شقاوت را به اوج خود رسانیده بودند و خطاب به ایشان که اشقی الاشقیاء در امت اسلام بودند، بی معنا بود.
او با خطاب خویش میکوشد تا حقیقت بزرگی را آشکار کند که امروز قیام پایان نمی یابد، زیرا حرم و حریم رسول الله(ص) قرآن و عترت است که در میان مردمان گذاشته شده و میبایست تا قیامت از سوی امت حفظ و عمل شود. از این رو در تبیین استمرار و تداوم عاشورا گفته شده است که «کل یوم عاشوراء و کل ارض کربلاء» هر چند که لایوم کیومک؛ روزی چون روز تو نیست.
بنابراین، اگر بخواهیم حسینی شویم میبایست او را به عنوان وارث همه آموزههای پیامبران بشناسیم و سبک زندگی او را کاملترین سبک زندگی الهی بدانیم و هدفش را بزرگ ترین هدف بشماریم. پس باید خدایی و ربانی شدن را در توحید محض و عبودیت در جان و دل، و عدالت خواهی و امر به معروف و نهی از منکر از جمله ظلم و بی عدالتی اجتماعی و سیاسی را در عمل به عنوان هدف زندگی خود قرار دهیم.
حسینی ماندن ما به این است که همواره در اندیشه خدایی و ربانی شدن باشیم و پس از حضور در کلاس عاشورائیان در ماههای محرم و صفر، عامل و آمر به معروف به ویژه عدالت و تارک و ناهی از منکر به ویژه ظلم باشیم و در این راه از همه سرمایه مادی و معنوی و جسمی و جانی خود بگذریم و از مرگ و شهادت در این راه نهراسیم.
ابعاد سياسى حرکت امام حسین (ع)
اسلام، دينى است كه بعد سياسى آن بسيار نيرومند است. احكامى كه جنبه اجتماعى و سياسى دارد و نقشى كه يك مسلمان در قبال موضوع حق و باطل بر دوش دارد، نيز اهميّت مسأله حكومت و رهبرى و دخالت مردم در سرنوشت اجتماعى خويش و نظارت بر روند كارِ حاكمان و مسؤولان امور، گوشهاى از اين بُعد را نشان مىدهد.
فلسفه سياسى اسلام و طرح مكتب براى مديريّت جامعه، به صورت «ولايت» است. معيارهاى دين براى زمامداران، ملاك هاى ارزشى است. در دوران پيامبر و ائمّه، حكومت از آنِ آنان است و در عصر غيبت، حق «ولىّ فقيه» كه نمايندگى از معصوم دارد. مبناى تصدّى حكومت، لياقت و توانِ علمى و شايستگى تقوايى است، نه زور. حاكمان نيز در چهارچوب «دين خدا» به اداره امور مىپردازند.
لذا عاشورا حركتى انقلابى بر ضدّ انحراف سياسى و دينى حكّام مستبدّ است. و قيام سيد الشهدا عليه السلام سرشار از بار سياسى است. اسارت مردم در چنگ حكومت ظالمانه و تلاش براى رهايى آنان و سپردن زمامدارى به «امام صالح» به قصد گسترش حق و عدل در جامعه، گوشهاى از اين بُعد را نشان مىدهد و حركت امام حسين عليه السلام و خاندان و يارانش جهت آگاهى بخشى به تودههاى مردم و ترسيم سيماى رهبر شايسته و افشاى چهره واليان بىدين و دنياپرست و ستمگر، گوشهاى ديگر را نشان می دهد.
از اين رو «قيام عاشورا» براى همه آنان كه حق طلب، عدالتخواه، مبارز، مدافعِ مظلوم، جهادگر در راه خدا، شهادت طلب، مصلح اجتماعى و آزاد انديش و آزادهاند، پيام دارد و به گواهى تاريخ، بنيان بسيارى از نهضت هاى ضدّ ظلم و مقاومت هاى در برابر تجاوز و حركت هايى در راستاى تشكيل حكومت اسلامى بر درس هاى عاشورا استوار بوده است. اگر ماهيّت سياسى و مبارزاتى قيام عاشورا براى جهانيان به خوبى ترسيم شود، در ميان انسان هاى آزاده و ملّت هاى دربند و آزاديخواه، هواداران و شاگردان بسيارى خواهد يافت.
عاشورا پاسخى به اينگونه سؤالها است كه: حاكم شايسته كيست؟ صفات رهبر مسلمانان كدام است؟ وظيفه حكومت در قبال مردم چيست؟ مردم در جامعه اسلامى چه حقوق و چه وظايفى دارند؟ با نظام جور چه بايد كرد؟ براى قيام مردمى چه زمينههايى لازم است؟ دامنه امر به معروف و نهى از منكر تا كجاست؟ معيارها و مبناهاى ساختار سياسى جامعه چيست؟ ولايت و بيعت چه كسى لازم و تكليفآور است؟
راز ماندگاری و عبرتآموز بودن کربلا برای امروز
رمز و راز بقا و ماندگارى كربلا نيازمند تحليلى همه جانبه است. برخى دلائل اين دوام و تأثير و ماندگارى عبارتند از:
1. خلوص، بىآلايشى و پالايش كربلا
هيچ حادثهاى در تاريخ اسلام صفا و پاكى و پالايش كربلا را ندارد. به گواهى تاريخ، در تمام جنگهاى صدر اسلام اندك ناخالصىها و گاه نقطههاى تاريكى از نفاق، دنياخواهى و خودخواهى را مىتوان يافت. سستعنصران در گرماگرم نبرد صحنه را رها مىكردند و يا به اميد «زر»، سر را از خطر مىربودند و يا از ترس جان، پيامبر يا امام را تنها مىگذاشتند. احُد گواه تلخ دنياخواهى و جنگ احزاب نشان روشن هراس و ترس در لحظههاى دشوار و خطرخيز (رويارويى با عمرو بن عبدود) است.
امّا كربلا چيز ديگر است؛ آنانى كه در عاشورا ماندند و عارفانه جان باختند، از هر ترديد، تزلزل، دودلى و سستى رها بودند. اباعبداللّه آنان را از صافىها گذرانده بود، راه را براى برگشتن گشوده و بيعت را از دوش همگان برداشته بود.
نوشتهاند كه حضرت عيسى مسيح (ع) در طول عمر نبوّت خود، دوازده تن يار مخصوص به نام «حواريّون» تربيت كرد و از ميان آنها وصىّ و جانشين خود را برگزيد. شبى كه عيسى آن را پيشگويى كرده بود و آن شب، شبِ گرفتارى او بود، به دليل ترس از دشمن هيچيك از آنها گرد او جمع نشدند و چون دشمن بر او دست يافت و او را گرفتار كرد، هركدام به سويى رفتند و تنها، بزرگ آنها كه شمعون يا به تعبير انجيل كنونى «پطرس» بود، دورادور به دنبال عيسى مىآمد تا از او خبرى بگيرد. طبق انجيل كنونى، آن شب حواريّون تا سپيدهدم از ترس جان خود سهبار عيسى را انكار كردند و حاضر نشدند خود را معرّفى كنند! « نفس المهموم، ص 28»
همين الگوى منزّه و خالص، هشت سال دفاع مقدّس ما را الهامبخش و راهنما بود. فرماندهان در هنگام عمليّات يا شب عمليّات، خاموش كردن چراغ و دعوت به رفتن را تداعى تصفيه و پالايش كربلا مىساختند و رزمندگان شب عمليّات را به ياد شب عاشورا با تهجّد و اشك و نماز به صبحى شكوهمند پيوند مىزدند، با خواندن زيارت عاشورا جبهه را با كربلا يگانه مىديدند و مكتب اباعبداللّه را چراغ راه و اسوه جهاد و دفاع خود قرار مىدادند.
2. تجلّىگاه همه ابعاد و اضلاع مكتب
كربلا جلوهگاه همه زيبايىها، عظمتها و ارزشهاى مكتب اسلام است. مدرسهاى كامل كه در آن، اخلاق، عرفان، فقه، سياست، معرفت و ... در كاملترين و عالىترين شكل ظهور و بروز يافته است. چهره تمام و كمال قرآن در هيچ صحنهاى همچون كربلا عرضه نشده است. كدام بُعد قرآن و كدام زيبايى و دلارايى قرآن در بهترين و درخشانترين وجه، در كربلا نمود ندارد؟ نماز، امر به معروف و نهى از منكر، جهاد، اخوّت، اطاعت از رهبرى، اخلاص، تقوا، صبر، فتوّت، ايمان، عرفان، خدامحورى و ...، همه و همه، در هيچ حادثهاى فروغ و شكوه كربلا را ندارند.
كربلا خواندنىترين كتاب است؛ با جلوهها و بطون گوناگون. درست همچون قرآن كه با هربار خواندن چشماندازى نو فراچشم ما مىگشايد، با هربار خواندن كربلا، نكتهها و درسها و اشارات تازهاى مىيابيم.
هشت سال دفاع مقدّس شبيهترين صحنهها به عاشورا را در خويش آفريد، زيرا رزمندگان با الهام از همين جلوهها كوشيدند تا اخلاق، عبادت، الفت، غيرت و جوانمردى، پاكى و پاكبازى و ... را از كربلا بياموزند و خود را به افق عاشورا نزديك كنند. به همين دليل، رحمت و خشم، صلابت و انعطاف، لبخند و اشك و حتّى جدىها و شوخىهاى جبهههاى دفاع مقدّس همرنگ كربلا بود و رزمندگان چون اصحاب حسين بن على (ع)، تصويرى تمام از اسلام را فراچشم نسل ما قرار دادند.
3. حجّت كامل
كربلا حجّت بالغه است: براى همه آنانى كه نتوانستن يا نمىشود را فرياد مىزنند، اتمام حجّت است. كربلا از نظرگاه سِنّى «حجّت» است و تقريباً هركس در كربلا مىتواند الگوى سنّى خود را بيابد؛ نوجوانان، قاسم، عبداللّه بن الحسن و عمرو بن جناده را؛ جوانان و ميانسالان، على اكبر، عبّاس، عبداللّه و جعفر را؛ پيران، حبيب، عابس و مسلم بن عوسجه را؛ زنان، زينب (س)، رباب و اموهب را، و حتى كودكان، اصغر و سكينه را. كربلا از اين جهت نيز در جنگهاى تاريخ اسلام يك استثنا است.
همه رنگها نيز در كربلا يافت مىشوند؛ سياه مانند جون، غلام ابوذر و سفيد مانند اسلم تركى. همه گروههاى اجتماعى نيز گويى در كربلا نماينده دارند؛ معلّمان، بازاريان، تازهايمان آورندگان، غلامان، و ....
كربلا هركس را كه بخواهد با تكيه بر بهانهها صحنه حق را رها كند، خلع سلاح مىكند؛ حتى كودك با گريه خويشتن مىتواند نقش آفرين باشد.
همه حالات انسانى نيز در كربلا چهره و جلوه نموده است؛ حضور خانوادگى و دستهجمعى، نو عروسان، بيماران و گرفتاران. براى مثال، عبداللّه بن عمير كلبى و جنادة بن حارث انصارى با خانواده در جبهه حضور يافتهاند، يا فرزند يكى از صحابه را به اسارت گرفتهاند و اباعبداللّه هرچند وى را براى رفتن و آزاد كردن فرزند تشويق مىكند و حتّى هزينه لازم را براى رهايى فرزند مىپردازد، امام را رها نمىكند. غم، شادى، آرامش، اضطراب، تشنگى، گرسنگى، غربت، قساوت و شقاوت، محبّت و مهربانى و همه جلوهها و حالات، از فروترين تا فراترين، در كربلا ديده مىشود.
كربلا سرزمين بىبهانگى است؛ تشنگى، بهانه نجنگيدن و تنهايى، دليل گريز، تسليم و ذلتپذيرى نيست. اگر بدانى زن و فرزند نيز از قساوت و بىرحمى دشمن مصون نمىمانند و اسارت و رنج در انتظار نشسته است،
نمىتوان صحنه را رها كرد و مسؤوليت را ناديده گرفت. كربلا نشان داد كه داغديدگى و اسارت نيز سلب مسؤوليت نمىكند. در زنجير هم بايد خروشيد. در تنهايى بايد فرياد زد و در همهگاه و همهحال نبايد «راه» را رها كرد و نيمهتمام گذاشت. امتداد خون، پيام است و اكمال شهادت، پيامگزارى، روشنگرى، رسواسازى ستمگر و نشاندادن چهره مظلوم حقيقت است.
در هشت سال دفاع مقدّس و پس از آن، اين جلوه حجّتنمايى عاشورايى، در جبهه، پشت جبهه و در اسارت كاملًا پيدا است. خانوادههاى عاشوراشناس حتّى پس از شهادت فرزند، فرزند ديگر را به جبهه مىفرستند؛ درست همچون ابوالفضل العبّاس كه سه برادرش، عبداللّه، جعفر و عثمان را يكى بعد از ديگرى به ميدان فرستاد.
خانوادهها كودكان شيرخوار خود را كه در حملات موشك و توپ و بمباران به شهادت مىرسند، اصغر مىبينند، آوارگى را به جان مىخرند، پير و جوان به جبهه مىآيند، حتّى زنان گاه در صحنه نبرد حضور دارند و به شهادت مىرسند و اسيران دربند (آزادگان عزيز) پيام مىدهند، رسوا مىكنند و صبورانه شكنجه و درد و غربت را تحمّل مىكنند.
كربلا پايانبخش سردرگمى و بلاتكليفى است. تكليف همه پس از كربلا معلوم است. هركس در هركجا، در هر موقعيت و در هر شرايطى باشد، از كربلا ناگزير است. اگر بپذيريم كه كربلا هر روز در ما اتّفاق مىافتد (كل ارضٍ كربلا و كل يومٍ عاشورا) و هر روز حسينِ خوبىها و پاكىها به كربلاى قلب ما مىآيد و يزيد گناه و زشتى در مقابلش صفآرايى مىكند، بايد از خودمان بپرسيم: چند بار، رها از بهانه و توجيه، اين حسين را لبيك گفتهايم؟
4. تداوم و استمرار و تكامل
بسيارى از حركتها و انقلابها و حادثهها ناتمام و نيمهتمام باقى مىمانند. امتياز كربلا آن است كه امام تمام زمينهها را براى تداوم و استمرار راه تدارك ديده است.
كوفه را آراسته بودند. هيچكس تصور نمىكرد زنان و كودكانى اسير كه از ساحل قتلگاه گذشته و گلبرگ تن شهيدان را ديده و تشنگى و گرسنگى چشيده و تازيانه و زخم خورده، توان فرياد زدن داشته باشند، امّا فرياد امام تبدار و بيدار، امام سجّاد (ع)، و سخنان زينب و امّكلثوم فضا را دگرگون كرد. وقتى امّكلثوم، دختر اميرالمؤمنينعلى (ع) فرياد زد: يا أَهْلَ الْكُوفَه أَما تَسْتَحُونَ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ أَنْ تَنْظُرُوا الى حَرَمِ النَّبِى؟ « مقتل الحسين، عبدالرزاق مقرم، ص 310 » اى مردم كوفه از خدا و پيامبر شرمتان نيست كه به خاندان پيامبر اينگونه نگاه مىكنيد؟
و آنگاه كه خطبه شكوهمند حضرت زينب (س) طنين انداخت، همه چيز دگرگون شد. چه كسى باور مىكرد زنى كه در يك روز داغ، دو فرزند و پنج برادر شهيد داده، كودكانى يتيم و تازيانهخورده و تنى بيمار را پرستارى كرده، اكنون حنجرهاى براى فرياد و توانى براى گفتن داشته باشد؟ امّا ناگهان صاعقه فريادى آرامش مردابگونه كوفه را فرو می ریزد.
زينب (س) نشان داد كه «خون»، بى «پيام» و «شهادت»، بى «رسالت» به فرجام خود نمىرسد. برادر، خواهر مىخواهد و راهى كه با «سر» آغاز مىشود، با «پا» امتداد و استمرار مىيابد. او با نشاندن تصويرى شكوهمند و زيبا از حادثه كربلا، به نگاه انسان سمت داد و به «باورى ديگرگونه» از «مرگ» دعوت كرد. وقتى در مقابل تمسخر و تحقير ابن زياد كه گفت: سپاس خداوندى را كه رسوايتان كرد و ماجرا و فتنهانگيزى شما را درهم شكست، زينب (س) بىهيچ درنگى فرمود: أَلحَمدُ لِلَّهِ الَّذى أَكْرَمَنا بِمُحَمَّدٍ (ص) وَ طَهَّرَنا بِكتابِهِ تَطْهيراً انَّما يَفْتَضِحُ الْفاسِقُ و يُكَذَّبُ الْفاجِرُ
سپاس سزاوار خداوندى است كه ما را به وجود پيامبر گرامى داشت و با كتاب آسمانىاش پاك و پيراستهمان گردانيد. همانا تباهكار رسوا و فاسد تكذيب مىشود.
تداوم انقلاب در خطبههاى زينب (س) و سخنرانى امام سجّاد (ع)، گوياى اين حقيقت است كه راه نبايد ناتمام بماند؛ به هر قيمتى و با هر شرايطى.
اين فرهنگ در انقلاب مقدّس اسلامى بهويژه سالهاى دفاع مقدّس ظهور و حضور داشت. شهيدان در وصيّتنامهها، مادران، خواهران و همسران خود را به وظيفه و نقش زينبى دعوت مىكردند.
انقلاب كربلا زندگى، زايندگى و فزايندگى خويش و در يك كلمه «كوثر» بودن خويش را مديون كاروان سرفراز اسيران بود و انقلاب اسلامى نيز حيات خويش را مرهون همين شكيبايى، پيامرسانى و ايستادگى مادران، همسران، خواهران و فرزندان شهدا است.
هيچگاه فراموش نمىكنيم كه آزادگان سرافراز دفاع مقدّس، در بند و زنجير دشمن، با خبرنگاران چگونه سخن گفتند و در نامههاى خويش با چه ظرافت و زيركى نقش پيامرسانى خود را ايفا كردند. اينها نشان آن است كه انقلاب و دفاع مقدّس تا چه اندازه همرنگ و همخوان و همراه با فرهنگ عاشورا است.