نگرشی نو بر نقش دانشمندان ایرانی درشکوفایی تمدن اسلامی
نگرشی نو بر نقش دانشمندان ایرانی درشکوفایی تمدن اسلامی
به گزارش روابط عمومی سازمان بسیج اساتید کشور، کتاب "نگرشی نو بر نقش دانشمندان ایرانی درشکوفایی تمدن اسلامی" به قلم محمدرضا جلیلی و به همت نشر " سباد" مرکز نشر سازمان بسیج اساتید کشور منتشر شد.
این کتاب به بررسی و مطالعه جایگاه دانشمندان ایرانی در شکوفایی تمدن اسلامی میپردازد. در آسمان علم ایرانزمین، ستارگانی فروزان به نور اسلام درخشیدند که پرتو فروغ آنان بر فراز اعصار در تاریخ میدرخشد. مشاهیر و فرزانگان با فتح قلههای پرافتخار دانش، نام و یاد این سرزمین را جاویدان ساختند. ایرانیان با دارا بودن پیشینه عظیم تمدن و الگو و تأسی از اندیشهها و آموزههای زلال وحی و پیشوایان دین و با اتکاء به گنجینههای علم و استعداد و تفکر خلاق خویش توانستند افتخارآفرینی نمایند. بدون شک انبیاء الهی طلیعهدار کاروان علم و معرفت بودهاند که در پرتو تعالیم وحی و اتصال به خزینه الهی و رهنمودهای علمی این پیامآوران و ارباب معرفت «اولیاء عظام» دانشمندان برجسته و ارزندهای رشد و هدایت یافتند که منشأ خدمات گسترده و بینظیری در جهان علم شدند.
اندیشمندان و نامآوران ایران در پیدایش و شکوفایی تمدن اسلامی سهم درخشانی داشتند و بخش عظیمی از گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی، مرهون تلاش دانشمندان ایرانی است. بنا بر اظهارنظر مورخان و محققان، ایرانیان بیش و پیش از هر ملت دیگر به پیشرفت تمدن اسلامی کمک کرده و از طریق مسافرت، مهاجرت، بازرگانی، تجارت و سکنی گزینی موجب پیشرفت علوم اسلامی گردیدند.
ادوارد براون ایرانشناس مشهور انگلیسی در این زمینه چنین تصریح مینماید: «اگر از علوم که تقریباً به اسم عرب معروف است اعم از تفسیر و حدیث و الهیات و فلسفه و طب و لغت و تراجم، آنچه را که ایرانیان در این مباحث نوشتهاند مجزی کنید بهترین قسمت آن علوم از میان میرود».
نقش ایرانیان در تمدن اسلامی آنقدر برجسته است که جرج سارتن در مقدمهای بر علم تاریخ، هفت عصر علمی را به نام دانشمندان اسلامی نامگذاری نموده که درخشش دانشمندان ایرانی را اثبات میکند.
1- عصر جابر بن حیان؛ نیمه دوم سده هشتم میلادی (سالهای 134-184 ق)
2- عصر خوارزمی؛ نیمه اول سده نهم میلادی (سالهای 185-236 هـ. ق)
3- عصر رازی؛ نیمه دوم سده نهم میلادی (سالهای 237-288 هـ. ق)
4- عصر مسعودی؛ نیمه اول سده دهم میلادی (سالهای 289-339 هـ. ق)
5- عصر ابوالوفاء؛ نیمه دوم سده دهم میلادی (سالهای 340-391 هـ. ق)
6- عصر بیرونی؛ نیمه اول سده یازدهم میلادی (سالهای 392-442 هـ. ق)
7- عصر خیام؛ نیمه دوم سده یازدهم میلادی (سالهای 443-494 هـ. ق)
مشاهیر و مفاخر ایران اسلامی در طول تاریخ همواره چراغ دانش را برافروختهاند درحالیکه بخش عظیمی از جهان بهویژه اروپا در جهل و تاریکی فرورفته بود پرتوهای فروزان دانش ایرانی گوی سبقت را در زمینه اختراعات و ابداعات و کشفیات علوم و فنون مختلف از دیگر ملل ربوده بود. وقتی در اروپا غبار تیرهای از اوهام و خرافات و خیالات بر روی افکار مردم نشسته بود، کاروان پرشتاب علم، مهد تمدن یعنی ایران را توقفی نبود. مقام معظم رهبری دراینباره چنین فرمودند: «ازلحاظ انسانی هم کشور ما یکی از بااستعدادترینهاست؛ این را گذشته نشان داده زمان حال ما نشان میدهد هر وقت میدانی باز شده این حقیقت یعنی استعدادهای درخشان خود را آشکار کرده است متوسط استعداد کشور ما از متوسط جهانی بالاتر است».
به استناد شواهد در کنار مشاهیر و مفاخر علم، خفاشان و راهزنان جهل و ابوجهلهای زمان چون قدرت مقابله علمی با دانشمندان را نداشتند، درصدد خاموش ساختن چراغ علم برآمدند و با مخالفت و تبعید و ممانعت و شهادت و ترور شخصیت آنان درصدد عقب نگاهداشتن کشتی علم برآمدند و سیاستمداران و استعمارگران مغرب زمین برای سرپوش گذاشتن بر گذشته سیاه خود، به دنبال تحریف تاریخ و محو پیشینه تمدن دانشمندان اسلام و ایران بودند و درصدد منتسب نمودن پدرهای دروغین علوم به خویشتن برآمدند؛ مانند پدر جامعهشناسی «سن سیمون»، پدر روانشناسی «جانلاک»، پدر روانکاوی «فروید»، پدر اقتصاد «آدام اسمیت»، پدر شیمی «لاوازیه»، پدر فیزیک «نیوتون». درحالیکه به اذعان و اعتراف خود مورخان مغرب زمین مسلمانان و ایرانیان پدران حقیقی و پیشگامان این علوم و دیگر علوم بودند.
این کتاب در هفت بخش به نقش دانشمندان ایرانی در شکوفایی تمدن اسلامی میپردازد. در بخش آغازین و بخش مقدماتی به جایگاه دانش و دانشمندان در آموزههای قرآنی و روایی اشارت دارد که بیانگر اهتمام فراوان اسلام به امر تعلیم و تربیت میباشد که همواره مسلمانان را به یادگیری تشویق و ترغیب نموده است همچنین به نمونههایی از احادیث گهربار معصومین علیهمالسلام پیرامون تجلیل و تکریم از مقام عالمان اهتمام دارد. در این بخش، به ارتباط نخستین ایرانیان با اسلام و تمجید از مقام علمی آنان توسط پیامبر اکرم (ص) و فداکاری ایرانیان و استقبال بینظیر آنان از دین اسلام و نقش درخشان ایرانیان در گسترش اسلام در شبهقاره هند چین و ترکستان و اندونزی و قاره آفریقا اشاره شده است.
همچنین این بخش به پیشینه تاریخ تمدن و ایرانیان قبل از اسلام بهصورت اجمالی بر اساس منابع و مطالعات تاریخی، اعترافات محققان به نقش فلسفه و حکمت، عرفان، ادبیات، طب، نجوم و ریاضیات و هنر و معماری و صنایع ایرانیان باستان میپردازد و نمونههای فراوانی از این عظمت علمی تاریخ ایرانی را به تصویر میکشد.
در بخش دوم، ابتدا به زمینهها و عوامل شکوفایی تمدن اسلامی مخصوصاً نقش محوری قرآن اشاره شده و سپس به احادیث نورانی ائمه علیهمالسلام در رشد و پیدایش علوم و تربیت و پرورش شاگردان و دانشمندان برجسته اشاره کرده؛ سپس به حضور پررنگ دانشمندان ایرانی در نهضت ترجمه که در اکثر رشتههای علمی فعال بودند و از آن بهعنوان دوران طلایی تمدن اسلامی یاد میگردد و به نقش مراکز و نهادهای آموزشی، مخصوصاً مساجد بهعنوان تأثیرگذارترین پایگاه تعلیم و تربیت و به وجود حلقات علمی در مساجد و دیگر مراکز همچنین به مکتب و تأسیس بیتالحکمه و دارالعلم و تأسیس بیمارستان و مراکز رصدیه و مدارس و نظامیهها و اختراع کاغذ و تدوین کتاب و احداث کتابخانه بهعنوان عامل شکوفایی تمدن اسلامی گواهی میدهد.
در بخش سوم، به شکوفایی تمدن اسلامی در دوران عباسیان مخصوصاً خاندان دانشمند ایرانی مانند نوبخت، بنوموسی، برمک و... و حضور برجسته وزیران ایرانی و حمایت و دعوت از دانشمندان اشاره شده همچنین به نقش طاهریان و صفاریان و به حضور فعال ایرانیان در دوران سامانیان در پیشرفت علم و دانش و گسترش زبان فارسی تأکید میورزد و همینطور در دوران آلبویه ناظر بر حضور مجدانه ایرانیان در مجاهدت و مساعدت علمی اشاره مینماید و به دوران غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان که دانشمندان ایرانی در این ادوار تاریخی نیز به زیبایی درخشیده و پرچم دانش را به اهتزاز درآوردهاند. همچنین بهطور اجمال به دوران ایلخانیان و تیموریان و صفویان در عرصههای مختلف علمی میپردازد.
بخش چهارم کتاب به نقش دانشمندان ایرانی در گسترش علوم اسلامی مانند رشته قرائت، تفسیر و قاریان و مفسران و تفاسیر برجسته آنان و به نقش فقه، حدیث، مشاهیر فقها و محدثین و آثار آنان و به علم کلام و متکلمان برجسته ایرانی و حوزه عرفان و تصوف و اکابر و اعاظم عارفان ایرانی اشاره مینماید.
در بخش پنجم به نقش دانشمندان ایرانی در علوم انسانی اشاره شده و به بررسی نقش و آثار فلاسفه پرآوازه ایرانی از فارابی تا ملاصدرا و نیز به تأثیر ادبیات ایرانی از ادبیات اسلامی و تأثیر شگرف شاعران و ادبیات ایرانی در گسترش تمدن فرهنگ اسلامی پرداخته و توجه و اهتمام به تاریخ و مورخان و به جغرافی و جهانگردی دارد.
بخش ششم به غیر علوم انسانی خصوصاً به اهمیت طب در اسلام و جایگاه خطیر آن میپردازد و همچنین اهتمام دانشمندان ایرانی در عرصه طب و آفرینش شاهکار طبی و مشهورترین اطباء ایرانی و مخصوصاً به معرفی طبیبان نامدار ایرانی مانند رازی، بوعلی، اهوازی، جرجانی نظر دارد و به خدمات گسترده دانشمندان اخترشناسی و ریاضیات در تمدن اسلامی اشاره میکند که از درخشانترین چهرههای ریاضی و نجوم همانند خوارزمی، ابوریحان، خیام، بوزجانی، خواجه نصیر، غیاثالدین جمشید کاشانی، الغ بیگ، نوربخش یادشده است.
علاوه بر این، در این بخش به کوشش فراوان دانشمندان ایرانی در عرصه هنر و معماری و صنایع که انصافاً در این زمینه به استناد آثار فراوان هنری و معماری و اعترافات محققان و مورخان بسیار تأثیرگذار بودهاند و بیشترین سهم را در هنر اسلامی مانند معماری، خوشنویسی، نقاشی، موسیقی و صنایع فلزی، کاشیکاری و سفال و بافندگی و صحافی و قالیبافی ایفا نمودهاند، پرداخته شده است.
بخش هفتم به تأثیر دانشمندان ایرانی بر جهان و تمدن غرب در حوزههای ادبیات، فلسفه، ریاضیات و نجوم، طب و پزشکی و جغرافیا، هنر و معماری و صنایع پرداخته و به نمونههای فراوانی از این تأثیر شگرف و عظیم در این رشتهها توسط دانشمندان ایرانی که مورد تأیید و اذعان اکثر محققین جهان میباشد اشاره گردیده است.
بخش پایانی تحقیق یعنی بخش هشتم به عوامل انحطاط جامعه ایرانی اسلامی مخصوصاً به دو عامل درونی و بیرونی آن توجه دارد. در عوامل داخلی به فاصله گرفتن و انحراف از تعالیم اسلام و فساد حاکمان و جدال با عقلگرایی و فرقهگرایی و کاهش روحیه تحقیق و جدایی مسلمانان از علوم تجربی و عدم درک صحیح دین و تجملگرایی و در عوامل خارجی به جنگهای صلیبی و ظهور مغولان اشاره نموده است.
انتهای پیام/
افزودن دیدگاه جدید