شماره 163 نشریه بصائر تحلیلی؛

چ, 04/07/1402 - 11:14

شماره 163 نشریه بصائر تحلیلی؛

 

 

اندیشه و عملکرد آیت‌­الله شهید بهشتی

و پیام­های آن از افق مسائل امروز

چکیده:

در تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی شاید کمتر شخصیّتی به اندازه شهید آیت­الله بهشتی آماج تهمت­ها و افتراهای گوناگون قرار گرفته باشد، به همین علت هم مطالعه و بازخوانی شخصیّت و اندیشه سیاسی شهید بهشتی و هم چیستی و چرایی تهمت­ها علیه ایشان که امروزه در قالب جنگ شناختی دشمن علیه جمهوری اسلامی ایران معنا می­یابد- جای توجه دارد:

  1. آیت­الله دکتر بهشتی یکی از شاگردان مهم و تأثیرگذار امام خمینی(ره) بود که نقش مهمی در ترویج ایدئولوژی اسلامی و پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی ایران ایفا کرد. ایشان با برخورداری از تحصیلات حوزوی و دانشگاهی و تدریس در حوزه و مدارس، تاسیس دبیرستان «دین و دانش» و فعالیت­های مطبوعاتی حضور روحانیت در نهادهای علمی- فرهنگی قدیم و جدید را به نمایش گذاشت.
  2. آیت­الله بهشتی طی سال­های 1344 تا 1349 در مقام مدیر مرکز اسلامی هامبورگ، نقش بسیار مهمی در برقراري پيوند انديشة اسلامي با مبارزات دانشجويي خارج از كشور و پيشرفت و توسعة اين تشكل دانشجويي ایفا کرد. تا آن زمان تشکّل­های دانشجویی ایرانیان خارج از کشور به­صورت پراکنده فعالیت می­کردند، اما با اقدامات ایشان، اتحادیه انجمن­های اسلامی دانشجویان خارج از کشور، به رساترين صداي نهضت اسلامي ايران در خارج از ایران تبديل شد.
  3. شهید بهشتی بعد از انقلاب اسلامی، اقدامات بسیار اساسی و مبنایی را انجام دادند. تفکر تشکّل­گرا و نهادمند ایشان باعث شد تا در دوران کوتاه زندگی بعد از انقلاب اسلامی اقداماتی همچون تأسیس حزب جمهوری اسلامی و تداوم رویکرد تشکیلاتی به حوزه سیاست، انتظام امور قضایی، ایفای نقش فعّال در تدوین قانون اساسی را به سرانجام برساند.
  4. محورهای اصلی اندیشه سیاسی شهید بهشتی را می توان موارد ذیل برشمرد: بازخوانی اسلام با نگاه به مقتضیّات روز، جامعیّت اسلام و پاسخ به نیازهای بشر،  ولایت فقیه در عصر غیبت و پیوند اسلامیّت و جمهوریّت، نقد مکاتب ماده­گرا.
  5. جنگ شناختی معاندین(سازمان مجاهدین خلق و ملی گراها)  علیه آیت­الله بهشتی  تا سر حد ترور شخصیّتی ایشان، یکی از موضوعات مهم است که بررسی آن نکات ارزشمندی را در زمینه شناخت انگیزه­های مخالفان جمهوری اسلامی بیان می­دارد. اما حمایت امام خمینی(ره) از شهید بهشتی مانع از تأثیرگذاری تبلیغات مخالفان و معاندین شد. امام خمینی(ره) بعد از حادثه ترور شهید بهشتی و یارانشان گفتند:« مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود و آنچه که من راجع به ایشان متاثر هستم [این است که] شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود.»
  6. شخصیّت و اندیشه شهید بهشتی و دلایل دشمنی­های شدید علیه ایشان، چند نکته را برای اندیشیدن به مسائل امروز کشور و پرتویی بر حلّ این مسائل بیان می­دارد:

اول- کنش سیاسی تشکّل­گرا، تفکر نهادمند، عمل سیاسی با ضابطه و برنامه­ریزی شده با هدف تقویّت نظام جمهوری اسلامی (به­معنای نهادینه سازی ارزش­های حاکم و افزایش جامعه پذیری سیاسی و نیز پاسخ به تقاضاهای جامعه) و در عین حال برخورداری از رویکردی منعطف و انتقادپذیر از جمله ارزش­های مهمی است که در اندیشه و عمل شهید بهشتی به عیان دیده می­شود.

دوم- مروری بر انگیزه­های جریانات و عناصر مخالف شهید بهشتی بیان­گر ترس و واهمه آن­ها از اقدامات تشکل‌ّ‌گرا و اندیشه نهادمند است.

سوم- انعطاف سیاسی شهید بهشتی و بحث و گفتگو با مخالفان خود به­معنای عدم نگرش تقابلی و حذفی به حوزه سیاست است. تحکیم حیات جمهوری اسلامی امروزه با چنین نگرش­هایی مقدور است.

در تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی شاید کمتر شخصیّتی به اندازه شهید آیت­الله بهشتی آماج تهمت­ها و افتراهای گوناگون قرار گرفته باشد و اگر دفاع همه جانبه، امام خمینی(ره) از آیت­الله بهشتی نبود[1]، شاید این افتراها می­توانست روایت کذب خود را از اندیشه و عملکرد شهید بهشتی در افکار عمومی نهادینه سازد. دشمنی با آیت­الله بهشتی که در نهایت منجر به ترور ایشان و 72 نفر از مقامات برجسته سیاسی کشور در حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه 1360، شد، معنای مهمی را از ماهیّت عناصر و جریانات مخالف و واگرا در تاریخ جمهوری اسلامی ایران عیان می­دارد. این دشمنی امروزه هم از سوی رسانه­های فارسی­زبان خارج ادامه یافته و این رسانه­ها با همان مفاهیمی که مخالفان دیروز دست به ترور شخصیّت شهید بهشتی می­زدند، علیه شخصیّت، اندیشه و عملکرد آیت­الله شهید تبلیغ می­کنند.

به این ترتیب هم مطالعه و بازخوانی شخصیّت و اندیشه سیاسی شهید بهشتی اهمیّت دارد و هم چیستی و چرایی تهمت­ها علیه ایشان که امروزه در قالب جنگ شناختی دشمن علیه جمهوری اسلامی ایران معنا می‌یابد- جای توجه دارد. از مجموع این مباحث نیز می­توان پیام­هایی را در زمینه برخی از مسائل امروز کشور برداشت کرد.

الف) آیت­الله بهشتی در دوران قبل از انقلاب اسلامی

آیت­الله دکتر بهشتی یکی از شاگردان مهم و تأثیرگذار امام خمینی(ره) بود که نقش مهمی در ترویج ایدئولوژی اسلامی و پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی ایران ایفا کرد. ایشان با برخورداری از تحصیلات حوزوی و دانشگاهی و تدریس در حوزه و مدارس، تاسیس دبیرستان «دین و دانش» و فعالیت­های مطبوعاتی حضور روحانیت در نهادهای علمی- فرهنگی قدیم و جدید را به نمایش گذاشت.[2]

1- فعالیّت­های علمی-فرهنگی و تبلیغ نهادمند دین

آیت­الله بهشتی که در جریان گذارندن دروس حوزوی، تصمیم به تحصیل در دانشگاه گرفت، طی سال­های 1329-1330 موفق به اخذ درجه کارشناسی در رشته فلسفه اسلامی از دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران - دانشكده معقول و منقول وقت-  شد و  رساله ايشان در اين مقطع، با عنوان «تحقيق درباره بساطت يا تركّب جسم»، به راهنمايى مرحوم استاد محمود شهابى تدوين شد. ايشان در سال 1335 داوطلب ورود به دوره دكترى در همان رشته شد. گذراندن دروس اين دوره در سال 1338 به پايان رسيد.[3] شهید بهشتی حتی در سال 1330 وارد وزارت فرهنگ شد، که این حرکتی جدید و بی­سابقه در میان طلاب حوزه علمیه قم بود. از دیگر اقدامات مهم ایشان تاسیس مدرسه دین و دانش در قم در سال 1333 بود که با کمک آیت­الله حاج آقا مرتضی حائری انجام شد و شهید بهشتی ریاست آن را برعهده گرفت. تاسیس این مدرسه موجب تماس مستمر فرهنگیان و دبیران با روحانیون شد و افراد مهمی که بعد از انقلاب اسلامی به مسئولیت­های مختلف رسیدند از این مدرسه فارغ التحصیل شدند. مدرسه علمیه حقانی نیز به همت شهید بهشتی و  با هدف تربیت طلاب جوان برای بحث­های نوین اجتماعی و با کمک مالی آقای حقّانی در سال 1342 تاسیس شد. این مدرسه با روش­های نوین و تدریس دروس قدیم و جدید اداره می­شد و شهید بهشتی نیز خود فلسفه و زبان آلمانی در این مدرسه تدریس می­کرد. آیت­الله میلانی نیز به این مدرسه توجه ویژه ای داشت و بخشی از بودجه آن را تامین می­کرد.[4]

در این زمان که جریان روحانیّت مخالفت با وضع موجود را از راه تبلیغ و اقدامات فرهنگی دنبال می­کرد، انتشار ماهنامه و فصلنامه­های مختلف نیز مورد توجه آن­ها بود و آیت­الله بهشتی نیز در این زمینه فعال بود. در سال 1336 ماهنامه­ «مکتب اسلام» و فصلنامه­ «مکتب تشیع»، توسط هاشمی رفسنجانی، علی دوانی، شهید باهنر، مجدالدین محلاتی، آیت­الله مکارم شیرازی، آیت­الله نوری همدانی و با همکاری چند نفر دیگر از علمای سیاسی حوزه تأسیس شد. بیشتر مقالاتی که در این نشریه منتشر می­شد، محتوای اسلام- سیاسی داشت. آیت­الله بهشتی یکی از نویسندگان ماهنامه مکتب اسلام و فصلنامه مکتب تشیع بود و مقالات مختلفی را در زمینه نظام اقتصادی اسلامی، بانکداری اسلامی و مالیات در اسلام منتشر کرد.[5]

در سال 1339 آیت­الله بهشتی با همراهی شهید دکتر مفتح، آیت­الله نوری همدانی و عده­­ایی دیگری از روحانیون سیاسی قم، «کانون اسلامی دانش­آموزان و فرهنگیان» را در قم تاسیس کردند که به مرکز وحدت طلبه و دانشجو در قم تبدیل شده ­بود و همین تشکل مبنایی جهت وحدت بین حوزه و دانشگاه گردید. یکی دیگر از اقدامات مهم شهید بهشتی تشکیل گروه تحقیقاتی «حکومت در اسلام» بود و روحانیونی همچون موسوی اردبیلی، مهدوی کنی، علی مشکینی، محمد جواد حجتی کرمانی، عمید زنجانی، هاشمی رفسنجانی و مصباح یزدی با شهید بهشتی در این طرح تحقیقاتی همکاری می­کردند.

2- فعالیّت­های سیاسی و رویکرد تشکیلاتی به سیاست

از دیگر اقدامات آیت­الله بهشتی تاسیس انجمن های اسلامی و کانون دانش­آموزان در قم بود. شهید بهشتی به هنگام تبعید از قم به تهران فعالیت­های فرهنگی و سیاسی خود را در تهران نیز ادامه داد، از جمله آن مشارکت در تاسیس مدرسه رفاه که مختص دانش آموزان دختر بود و افرادی همچون باهنر، محمد علی رجایی و هاشمی رفسنجانی جزء هیئت امنای آن بودند. مشارکت در تدوین کتب درسی آموزش و پرورش، رسیدگی به امور کتابخانه­ها، تاسیس مکتب توحید که یک مرکز علمی برای زنان مسلمان بود، برگزاری جلسات گفتار ماه در سال 1338 از جمله فعالیت­های ایدئولوژیک آیت­الله بهشتی بود. جلسات گفتار ماه با هدف ترویج ایدئولوژی اسلامی در جامعه و به­ویژه در بین جوانان برگزار می شد و سخنرانی­های آن ضبط و سپس در قالب جزوه و کتاب منتشر می­شد. علاوه بر آیت­اله بهشتی، استاد مطهری و آیت­الله طالقانی از دیگر سخنرانان این جلسات بودند و همین جلسات به نوعی الگویی برای جلسات حسینیه ارشاد شد.[6]

یکی دیگر از مسئولیت­های مهم آیت­الله بهشتی در تهران عضویت در شورای فقهی هیئت­های موتلفه اسلامی بود که در کنار استاد مطهری، آیت­الله انواری و آیت­الله مولایی از جانب امام خمینی(ره) شورای فقهی این جمعیت را تشکیل می­دادند و وظیفه­ی سازمان دهی هیئت­ها، آموزش عقیدتی و سیاسی و صدور فتوا را بر عهده داشتند و جلسات سخنرانی نیز برگزار می­شد که از جمله استاد مطهری در موضوع « قضا و قدر» و آیت­الله بهشتی در موضوع «حکومت در اسلام» سخنرانی کرد. دکتر باهنر نیز مسئولیت آموزش هیئت­ها را برعهده داشت. آیت­الله بهشتی در سال 1343 بنا به درخواست عده­ای از علما از جمله آیت­الله میلانی، خوانساری و حائری برای سرپرستی مسجد ایرانیان هامبورگ به آلمان رفت و به مدت 6 سال این مسئولیت را برعهده داشت. ایشان در آلمان هم به تبلیغ و ترویج نهضت امام خمینی و ایجاد ارتباط و هماهنگی بین نیروهای انقلابی در خارج از کشور پرداخت.[7]

3- گسترش دامنه نهضت اسلامی ایران به خارج از کشور

آیت­الله بهشتی طی سال­های 1344 تا 1349 در مقام مدیر مرکز اسلامی هامبورگ، نقش بسیار مهمی در برقراري پيوند انديشة اسلامي با مبارزات دانشجويي خارج از كشور و پيشرفت و توسعة اين تشكل دانشجويي ایفا کرد. تا آن زمان تشکّل­های دانشجویی ایرانیان خارج از کشور به­صورت پراکنده فعالیت می­کرند، اما با اقدامات ایشان، اتحادیه انجمن­های اسلامی دانشجویان خارج از کشور، به رساترين صداي نهضت اسلامي ايران در خارج از ایران تبديل شد كه در تثبيت رهبري امام خميني، افشاگري نسبت به سياست­هاي ظالمانة نظام شاهنشاهي، سياست­هاي سلطه­طلبانة ابرقدرت­ها در منطقه و جهان و پشتيباني از نهضت­هاي آزاديبخش اسلامي، از جمله مبارزات مردم فلسطين، نقش مهمی ایفا کرد.[8]

ب) عملکرد شهید بهشتی در دوران بعد از انقلاب اسلامی

شهید بهشتی در دوران کوتاه زندگی خود بعد از انقلاب اسلامی، اقدامات بسیار اساسی و مبنایی را انجام دادند و اگر توسط عوامل نفاق ترور نمی­شدند، می­توانستند نقش بسیار پُررنگ­تری در تقویت و نهادینه­سازی حکم­رانی مطلوب در جمهوری اسلامی ایران داشته باشند، چرا که تفکر تشکّل­گرا و نهادمند ایشان می­توانست به مطلوب­سازی بیشتر کنش­های سیاسی هواداران انقلاب اسلامی منجر شود. در مجموع اکنون ما با همین دوره کوتاه فعالیت ایشان بعد از انقلاب سروکار داریم و با مطالعه این دوران می­توانیم بهره­هایی را برای امروز ببریم.

1- تأسیس حزب جمهوری اسلامی و تداوم رویکرد تشکیلاتی به حوزه سیاست

یکی از مهم­ترین اقدامات شهید بهشتی در این دوران تأسیس حزب جمهوری اسلامی با کمک سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، سیدعلی خامنه‌ای (مقام معظم رهبری) و محمدجواد باهنر بود و خود ایشان (شهید بهشتی) به عنوان نخستین دبیرکل حزب انتخاب شد. اساسا رویکرد تشکیلات محوری و توان سازماندهی نیروهای سیاسی از جمله ویژگی­های مهم شهید بهشتی بود که به گفته جواد منصوری برگرفته از شناخت و تجربه ایشان از محیط سیاسی غرب، به­هنگام اقامت در آلمان بود.

جواد منصوری همچنین درباره دیگر فعالیت­های شهید بهشتی بعد از انقلاب می­گوید: «در خصوص سپاه پاسداران شهید بهشتی یکی از  اصلی‌ترین حامیان شکل‌گیری این نهاد تاثیر گذار بودند. در خصوص دادگاه‌ها، دادسراها کمیته‌های انقلابی و تقریبا شکل‌گیری و راه اندازی همه نهاد‌ها ایشان موثر بودند و مهم‌تر اینکه دارای فکر و ایده سازنده بودند.» [9]

2- انتظام امور قضایی

ریاست دیوان عالی کشور که در آن زمان جایگاه قوه قضائیه امروز را داشت، طبق حکم امام خمینی(ره) در سال 1358، از دیگر مسئولیّت­های مهم شهید بهشتی در دوران بعد از انقلاب اسلامی است. حضرت امام(ره) در این حکم وظیفه «ایجاد تشکیلات نوین قضایی بر اساس تعالیم مقدس اسلام... و تدوین لوایح قضایی جدید جمهوری اسلامی ایران» را به شهید بهشتی تکلیف کردند و این موضوع در شرایط ماه­های اولیه شکل­گیری جمهوری اسلامی که جریانات و نهادهای مختلفی با هدف ساماندهی اوضاع کشور، گاه دست به اقدامات خودسرانه می­زدند، از اهمیّت زیادی برخوردار بود. از همین رو یکی از اقدامات شهید بهشتی در این دوران تلاش برای ایجاد پلیس قضایی بود تا «وضعیت ضابطین دادگستری را سامان ‌بخشد. یکی از انگیزه‌های دیگر این کار، به خاطر تجربیات تلخی بود که از تعدد و ناهماهنگی نیروهایی که در آن زمان به عنوان ضابطین قضایی به ویژه در کمیته‌ها، شهربانی و ژاندارمری مشغول کار بودند ناشی می‌شد. به همین جهت شهید بهشتی اصرار داشت تا پلیس قضایی شکل بگیرد، ولی مخالفین و منتقدین سیاسی ایشان در آن زمان مطرح کردند که بهشتی می‌خواهد برای خود ارتش تشکیل دهد، در حالی که پلیس قضایی یک پلیس تخصصی برای انجام امور قضایی بود.»[10]

3- ایفای نقش فعّال در تدوین قانون اساسی

دیگر سرفصل فعالیتی شهید بهشتی در زمینه برگزاری انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی و تدوین قانون اساسی بود. آیت­الله بهشتی که خود در آن مجلس به نمایندگی از مردم تهران عضویت داشت، از سوی نمایندگان به عنوان نایب رئیس مجلس خبرگان انتخاب گردید و عملا اداره آن را بر عهده گرفت و در تنظیم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و تصویب آن تلاش و تأثیر بسیار داشت. به گفته آیت­الله حسين مفيد رئيس اسبق ديوان عالي كشور «در ابتداي انقلاب اسلامي که هنوز قوانین کشور تدوین نشده بود، «آيت‌الله بهشتي نقش موثري در تدوين قانون مجازات اسلامي داشت.»[11]

بنابراین یکی دیگر از حوزه­های فعالیت شهید بهشتی، در حوزه تدوین قوانین و از جمله شکل­گیری قانون اساسی کشور بود. به­گفته جواد منصوری‌ «در خصوص تدوین قانون اساسی هم ایشان یکی از اصلی‌ترین نظریه پردازان بعد از انقلاب بودند و در واقع در تدوین اصول مربوط به ولایت فقیه , جایگاه و نقش مردم در حاکمیت نظام و یک اصل بسیار مهم یعنی گنجاندن موضوع سپاه پاسداران در قانون اساسی نقش بسیار کلیدی داشتند که امروز ثمرات آن را می‌بینیم.» [12]

مطالعه کامل اقدامات شهید بهشتی در حوزه تدوین قانون اساسی، نیازمند مجال وسیعی است، اما به­طور کلی گنجاندن اصولی از قانون اساسی که بر موضوعات ذیل تأکید داشت، حاصل تلاش­های شهید بهشتی در این زمینه است؛ موضوعات همچون: اصل ولایت فقیه، اصل «کرامت و ارزش»، «آزادی و اختیار» و «مسئولیت» انسان، تضمین حقوق شهروندی، اصل «اتکای اداره امور کشور به آرای عمومی»، اصلِ «آموزش و پرورش رایگان برای همۀ ملت» و ... از این جمله است.

ج) محورهای مهم اندیشه سیاسی آیت­الله بهشتی

شهید بهشتی با این­که به­دلیل عملکرد ساختارمند و فعالیت تشکیلاتی مشهور شده است، اما در گام اول یک متفکر اصیل و صاحب­نظر محسوب می­شود و اندیشه­های ایشان جایگاه مهمی در تقویت ذخیره فکری اسلام در دوران کنونی محسوب می­گردد. به­صورت مختصر محورهای اصلی اندیشه سیاسی شهید بهشتی را در ذیل مطالعه می­کنیم:

1- بازخوانی اسلام با نگاه به مقتضیّات روز

آیت­الله بهشتی همانند استاد مطهری، از مباحث دینی و فلسفی آغاز می­کند و سپس به تدوین ایدئولوژی اسلامی و مبارزه علیه وضع موجود روی می­آورد. رساله دکتری ایشان با موضوع «مسائل مابعدالطبیعه در قرآن» - که بعدها با عنوان خدا در قرآن منتشر شد-، را می­توان سرآغاز اندیشه­ورزی وی دانست. دکتر شهید بهشتی در این کتاب بر تلاش دوباره و با روشی نو و تحقیقی جهت «شناخت چهره واقعى اسلام در آينه كتاب و سنت» تأکید دارد. شناخت علمی طبیعت و دنبال کردن روش ارسطو در طبیعت­شناسی و از آن به مابعدالطبیعه، شناخت مبدأ و معاد، اثبات وجود خدا با توجه به ادیان دیگر و بیان استدلالات قرآنی، بحث اصلی شهید بهشتی در این کتاب است. ایشان توحید، مبدأشناسی و معاد را در تعامل با دیدگاه­های فلسفی به­ویژه نظریات ارسطو، ابن­سینا، علامه طباطبایی- و نظر دیگر ادیان الهی بررسی می­کند و دست آخر نظر اسلام و قرآن را در این زمینه ارائه می­دهد.[13] تأکید بر فطرت و خداجویی فطری و ذاتی انسان از دیگر مباحث مورد توجه آیت­الله بهشتی است و ایشان فطرت را به­معنای «خدادوستى، خداگرايى و خداجويى عاشقانه» تعبیر می­کنند و از جمله ایشان در زمینه خداشناسی معتقد است: «انسان در اين سير و سلوك بر ساده­ترين دريافت­هاى درونى خويش، تكيه دارد و هيچ نيازى نيست كه خود را در دست اندازها و پيچ وخم­هاى استدلال­هاى فنى بيندازد.»[14] بخشی دیگر از مباحث شهید بهشتی در این کتاب ردّ استدلالات دهریون در زمینه مبدأ و خداشناسی است که با توجه به مباحث ابن سینا در شفا دنبال می­شود.[15]

2- جامعیّت اسلام و پاسخ به نیازهای بشر

   کتاب شناخت اسلام یکی دیگر از آثار شهید بهشتی در زمینه الهیات و ایدئولوژی اسلامی است که البته با همکاری دکتر محمدجواد باهنر و دکتر علی گلزاده(غفوری) طی سال­های 1349 تا 1357 به­عنوان کتاب تعلیمات دینی برای وزارت آموزش و پرورش تهیه شده است و خداشناسی را با زبانی ساده و استدلالی ارائه می­کند.[16] این کتاب از پیشرفت علمی و مادی­گرایی عصر جدید، ازخودبیگانگی انسان مدرن و به­حاشیه رفتن اخلاق و ایمان آغاز می­کند و با توجه به احساس نیاز انسان امروز به معنای زندگی، دین اسلام را بهترین پاسخ به نیازهای معنوی انسان، به­عنوان معنای زندگی می­داند که البته منافاتی با نیازهای مادی ندارد و ایمان خود سبب پیشرفت علم و صنعت می­شود.[17] اثبات خدا و توحید، تأکید بر توحید اجتماعی و پرهیز از تفرقه، آثار مادی و معنوی ایمان در زندگی انسان، هماهنگی میان علم، عقل و وحی، تشریح استدلالی اصول عقاید همچون توحید، عدل و معاد و بیان انسان­شناسی قرآنی از مباحث مهم این کتاب است. مباحث اخلاقی همچون زهد، تقوا، عطوفت، دوستی، صله رحم و مسائل اجتماعی همچون اهمیت ازدواج، عدالت اجتماعی و... از دیگر مباحث این کتاب هستند. در مجموع نویسندگان کتاب اسلام را در مقام راهنمای دنیوی و اخروی انسان مطرح کرده و سعی دارند دیدگاه اسلام در همه حوزه­های زندگی را مورد بحث قرار دهند.

3- ولایت فقیه در عصر غیبت و پیوند اسلامیّت و جمهوریّت

بخش دیگری از اندیشه­های شهید بهشتی در زمینه حکومت اسلامی و ساختارهای سیاسی از دیدگاه اسلام است. ایشان به مباحث ولایت در اسلام، حادثه غدیر، ضرورت رهبری، رهبری در اسلام و چگونگی انتخاب آن، ولایت فقیه و... می­پردازد. آیت­الله بهشتی هدف اصلی نهضت اسلامی را حاکمیت اسلام و برخورداری جامعه از مواهب دنیایی با اجرای قانون اسلام می­داند و همه ارکان این نظام سیاسی اسلام، یعنی «در اقتصاد، در اداره جامعه، در سياست دفاعى، در سياست فرهنگى و آموزشى، در روش قضايى، در حقوق مدنى، در حقوق جزا و همه این موارد» باید طبق اسلام باشد و زمانی این مطابقت صورت می­گیرد که ولی فقیه در رأی حکومت قرار گیرد.[18]

دخالت مراجع تقلید در «مسائل فقاهتى و ايدئولوژيك مربوط به مسأله رهبرى، تام و كامل است»، اما در تشخیص موضوع، یعنی این­که چه کسی رهبری جامعه را برعهده بگیرد، آنان نیز همانند دیگر مردم یک رأی دارند.[19]

در مجموع نظام ولایت فقیه در عصر غیّت از محکمات اندیشه شهید بهشتی محسوب می­شود و حتی ایشان این نوع نظام سیاسی را به عنوان امت و امامت یاد می­کنند و می­گویند: «نام نظام سیاسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی چیست؟ اسم آن را چه نوع نظامی بگذاریم؟... حقیقت این است که برداشت تشیع راستین از اسلام، مناسب‌ترین نام برای این نظام را قبلاً پیش‌بینی کرده است. می‌توانید با این اشاره‌ای که کردم خودتان بگویید تشیع راستین برای نظام سیاسی اسلام چه عنوان گویایی را انتخاب کرده است؟ نظام امت و امامت؛ نظام سیاسی اجتماعی جمهوری اسلامی، نظام امت و امامت است و حق این است که با هیچ‌یک از این عناوینی که در کتاب‌های حقوق سیاسی یا حقوق اساسی آمده قابل تطبیق نیست».[20]

ایشان در جایی دیگر نیز می­گویند: «ملت ایران، جامعه اسلامی، امت اسلام! ... راه رسیدن واقعی در همه تلاش‌ها و حرکت‌های اجتماعی به آرمان‌ها و هدف‌های الهی و انسانی امت، این است که در میان اصول زیربنایی انقلاب و حرکت، در هیچ مرحله از نقش خلاق، رهایی‌بخش و سعادت‌آفرین امامت غافل نمانیم. «امّا من کان من الفقها، صائناً لنفسه حافظاً لدینه، مخالفاً لهواء، مطیعاً لامر مولاه، فلعوام اَن یقلّدوه» این اصل امامت است. اگر امام، معصوم و منصوص و منصوبِ خدا باشد، تکلیف روشن است. در زمان غیبتِ آن امام، آن فقیه و عالم و اسلام‌شناس اصیل که «صائناً لنفسه» باشد، خوددار باشد ... یک چنین امام و رهبری است که شایستگی دارد توده‌ها دنباله‌رو، مطیع دستور و فرمان او باشند».[21]

در کنار توجّه به این اندیشه، باید در نظر داشت که شهید بهشتی اعتقاد راسخی هم به نقش مردم در حاکمیّت دینی داشتند و به تعبیر یکی از محققین «هنر شهید بهشتی این بود که توانست «جمهوریت» و «اسلامیت» را در قانون اساسی کنار هم بنشاند تا هم «حق تعیین سرنوشت مردم» نهادینه شده و همۀ امور کشور متکی بر آرای ملت باشد و هم عقیده و ایمان اکثریت جامعه به مکتب اهل بیت پیامبر(ص)، حرمت داشته باشد؛ نه کسی زمامداری جامعه را حق خویش بپندارد که می تواند آن را در خاندان خویش موروثی کند و نه حق داشته باشد، موازین دینی و قانونی را نادیده بگیرد. نه استبداد داخلی بار دیگر در این مرز و بوم جان بگیرد، و نه استعمار خارجی بتواند بر مقدرات این کشور چیره شود»، از همین­رو چنان­که گذشت در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ضمن تأکید بر گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، در دفاع از حقوق مردم نیز تلاش زیادی کردند[22] .

آیت­الله بهشتی همچنین به چگونگی شکل­گیری ساختارهای حکومت اسلامی توجّه ویژه­ایی دارد و ضرورت حاکمتی اسلام را به­صورت کلی و در محدوده ولایت فقیه تنها مطرح نمی­کند، بلکه دغدغه ایشان چگونگی صورت دادن به ساختارهای اسلامی حکومت جدّی­تر است، از همین رو ایشان به ساختار حقوقی و اقتصادی حکومت از دیدگاه اسلام توجه دارد. موضوع اقتصاد اسلامی و بانکداری از دیدگاه اسلام جزء تأملات اولیه آیت­الله بهشتی است و از جمله در سال 1342 مقاله­ای را با عنوان «بانکداری و قوانین مالی اسلام» منتشر می­کند.[23] تحریم ربا، عدم مخالفت این تحریم با افزایش سرمایه­ها  و در مقابل جلوگیری از ایجاد سرمایه­داران بزرگ، ملی­کردن صنایع بزرگ و همزمان کمک دولت به بخش خصوصی، تأکید بر ایجاد مؤسسات قرض­الحسنه، وام­های بدون بهره (همان: 20-23) تشریح عقود و معاملات اسلامی، تقسیم عادلانه درآمدها در کنار تأکید بر قرض­الحسنه جهت حل فاصله طبقاتی (همان: 50-95) از جمله مباحث اقتصادی شهید بهشتی است.

4- نقد مکاتب ماده­گرا

نقد فلسفی مارکسیسم و ماتریالیسم دیالکتیک از دیگر مباحث مورد توجه آیت­الله بهشتی است. ایشان علاوه بر توجه به این موضع در طول دوران فکری خود، سلسله جلسات مخصوصی را در تابستان 1359 در واحد دانشجويى حزب جمهورى اسلامى به بحث «شناخت» اختصاص می­دهند که هدف اصلی آن نقد شناخت دیالکتیکی و ادعاهای مارکسیسم در زمینه خودآگاهی است.[24]

در مجموع شهید بهشتی در هم­سویی با دیگر یاران امام خمینی(ره)  با اعتقاد به جامعیت اسلام و الگومندی آن در همه حوزه­های زندگی سیاسی-اجتماعی، تلاش گسترده­ای را جهت استخراج برنامه اسلام در همه ابعاد زندگی انسان آغاز کرد.

د) جنگ شناختی معاندین علیه آیت­الله بهشتی

چنان­که گفته شد، جنگ تبلیغاتی علیه شهید بهشتی تا سر حد ترور شخصیّتی ایشان، یکی از موضوعات مهم است که بررسی آن نکات ارزشمندی را در زمینه شناخت انگیزه­های مخالفان جمهوری اسلامی بیان می­دارد و چنان­که گذشت حمایت امام خمینی(ره) از شهید بهشتی بود که توانست مانع تأثیرگذاری تبلیغات مخالفان و معاندین شهید بهشتی شود. از جمله این حمایت­ها آنجاست که امام خمینی(ره) بعد از حادثه ترور شهید بهشتی و یارانشان گفتند:

«من کراراً گفته‌ام که مرحوم آقای بهشتی در این مملکت مظلوم زیست. تمام مخالفین اسلام و مخالفین این کشور حمله مستقیم‌شان را به ایشان و بعضی دوستان ایشان کردند. کسی را که من بیشتر از بیست سال می‌شناختم و روحیاتش را مطلع بودم و می‌دانستم چه جور مرد صالحی و مرد به درد بخوری برای این کشور است مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود و آنچه که من راجع به ایشان متاثر هستم [این است که] شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود.»[25]

 ترور شخصیّت شهید بهشتی امروزه هم با توجه به تداوم هجمه­ها علیه شهید بهشتی در شبکه­های تلویزیونی معاند و همچنین تفسیر به رأی برخی جریانات و عناصر داخلی از نوع مخالفان شهید بهشتی از اهمیّت زیادی برخوردار است.

مخالفان شهید بهشتی در گام اول مجاهدین خلق (منافقین) بودند. این جریان، که از فردای پیروزی انقلاب اسلامی مخالفت خود را با جمهوری اسلامی آغاز کرد و نه در رفراندوم 12 فروردین 1358  به جمهوری اسلامی آری گفته اند و نه در همه پرسی قانون اساسی به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رأی مثبت داده اند، حزب جمهوری اسلامی و آیت الله بهشتی دبیرکل آن را با عنوان حزب چماقداران و انحصارطلبان هر صبح و شام مورد تهاجم تبلیغاتی و سیاسی شان قرار می‌دهند. منافقین آیت الله بهشتی را  راسپوتین انقلاب لقب می­دادند.

ریشه عناد منافقین با شهید بهشتی را با مروری بر اعترافات وحید افراخته بهتر می­توان شناخت. افراخته از مسئولان رده بالای مجاهدین خلق و فردی بود که به­هنگام تغییر ایدئولوژی مجاهدین از اسلام به مارکسیست، از این تغییر استقبال کرد و از همین جهت نقش فعالی در ترور مجید شریف واقعی ایفا نمود و البته فرماندهی عملیاتی ترور دو مستشار آمریکایی را نیز انجام داد. اعترافات افراخته که در کتاب «تقی شهرام به روایت اسناد ساواک» آمده صراحت دارد که «تقی شهرام به طور جدی به دنبال ترور و حذف فیزیکی مرحوم دکتر بهشتی بوده است. نخستین مورد را در تک‌نویسی‌اش درباره تقی شهرام آورده، بدین صورت: «... بسیار ضد مذهبی است. طرح کشتن مخفیانه بهشتی از اوست.» همچنین در جایی دیگر افراخته اعتراف می­کند که «شهرام در مورد او [شهید بهشتی] می‌گفت: باید از او ترسید؛ فردی است بسیار سیّاس، باهوش و جاه‌طلب؛ در آرزوی جانشینی خمینی است؛ او به آسانی با رژیم علیه مجاهدین متحد خواهد شد. تنها راه چاره، کشتن اوست؛ منتها به طوری که رد باقی نگذاریم؛ مثلا زیر ماشین گرفتن او!...»[26]

اعترافات فوق همچنین کاردانی و توانایی مدیرتی شهید بهشتی و احساس خطر جریانات معاند از این موضوع را نشان می­دهد. علاوه بر این طبق خاطرات افراخته، یکی از دلایل طرح ترور شهید بهشتی توسط مجاهدین خلق در دوران قبل از انقلاب اسلامی این بود که بعد از تغییر ایدئولوژی مجاهدین از اسلام به مارکسیست، این سازمان که وابستگی شدیدی به کمک­های مالی بازار داشت، با قطع این کمک­ها مواجه شد و شهید بهشتی در قطع کمک بازاریان مسلمان به مجاهدین مارکسیست نقش مهمی ایفا کرد.

بنابراین ترور شهید بهشتی از دوران قبل ازانقلاب اسلامی جزء اهداف مجاهدین خلق (و سپس منافقین) محسوب می­شد. این موضوع خود نشانه روشنی از وابستگی فکری و ایدئولوژیک جریان مسعود رجوی به مارکسیست­ها از همان روزهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی است، چرا که رجوی مدعی جدایی از مجاهدین مارکسیست و اعتقاد به اسلام بود.

این در حالی است که طبق گفته­های علیرضا بهشتی، فرزند شهید بهشتی، «در سال 1360 که اوج درگیری های سیاسی بود اکثر فداییان خلق با شهیدبهشتی جلسه ی خصوصی داشتند و خود این گروه ها این دیدارها را مثبت ارزیابی کرده اند چون از اینکه می­دیدند در چنین شرایطی آقای بهشتی با آنها جلسه برگزار می­کرده و به حرف های آنان گوش می داده تعجب می­کردند.» همچنین شهید بهشتی که هدفش اصلاح ایدئولوژیک منافقین بود بر سر این موضوع با مسعود رجوی بحث می­کرد.[27]

بنی‌صدر در هم­سویی با منافقین یکی دیگر از افرادی بود که دشمنی زیاد با شهید بهشتی داشت و ایشان را رقیب خود و خود را رقیب شهید بهشتی می‌دانست. در حالی­که پس از انتخاب بنی‌صدر به ریاست جمهوری، شهید بهشتی به حضرت امام(ره)  پیشنهاد کرد که فرماندهی کل قوا را به بنی‌صدر بدهد، چون معتقد بود که اگر رئیس‌جمهور قوای مسلح در اختیار نداشته باشد نمی‌تواند وظایف ریاست ‌جمهوری را درست انجام دهد. غیر از این در چند مورد دیگر هم مرحوم شهید بهشتی به کمک و مساعدت بنی‌صدر شتافت ولی او بدترین دشمنی‌ها را با شهید بهشتی کرد. بنی‌صدر در جریان تصویب پلیس قضایی با صراحت مخالفت می‌کرد و می‌گفت: «قصد بهشتی از ایجاد پلیس قضایی این است که نیروی مسلح در اختیار داشته باشد.» پس از فوت آیت‌الله آقای سید محمود طالقانی روزی بنی‌صدر که از تبریز بازگشته بود در مجلسی با خنده و تمسخر گفت: تبریزی‌ها شعار می‌دادند و می‌گفتند: «بهشتی طالقانی را تو کشتی». ظاهراً همه اهل مجلس از این توهین ناراحت شدند. همچنین وقتی که بنی‌صدر به فکر فرار افتاد و در مخفیگاهی پنهان شده بود، نیروهای انقلاب که در پی بنی‌صدر می‌گشتند خانم بنی‌صدر را با خانم سودابه سدیفی گرفتند و به مرحوم بهشتی مژده دادند که خانم بنی‌صدر را دستگیر کرده‌ایم. اکنون بنی‌صدر هر کجا باشد خود را تسلیم می‌کند. با وجود آن همه سوابق بدی که مرحوم شهید بهشتی از بنی‌صدر داشت، سخت برآشفت و گفت: «ما حق نداریم یک زن را دستگیر کنیم در حالی که هیچ تقصیری ندارد الا این که زن بنی‌صدر است و شوهرش به خاطر خیانت تحت تعقیب است.» لذا دستور داد که فوراً او را آزاد کنند.[28]

علاوه بر دشمنی مجاهدین و منافقین با شهید بهشتی، نیروهای ملی­گرا نیز با شهید بهشتی مخالف بوده و او را به انواع تهمت­هایی مانند «انحصارطلبی» و «دیکتاتور» معرفی می­کردند تا جایی که طبق خاطرات  کیومرث صابری (گل آقا)، وقتی شهید رجایی به عیادت بازرگان در بیمارستان رفت، مهندس بازرگان که اتفاقا شهید بهشتی در دوران قبل از انقلاب اسلامی رابطه نزدیک و دوستانه­ایی با وی داشت، متأثر از این تبلیغات چنین نگاهی داشت و او هم معتقد بود آیت­الله بهشتی «انحصارطلب» است.[29] این تهمت­ها تا جایی بود که اصغر صدر حاج سید جوادی از روشنفکران سکولار نزدیک به جبهه ی ملی، شهید بهشتی را «رضا خان دوم» لقب می­داد.[30]

همچنین بخش زیادی از جناح چپ نیروهای موسوم به خط امام (ره) نیز تصور غلطی نسبت به آیت الله بهشتی و حزب جمهوری اسلامی داشتند، به­گونه­ایی که بعد از اشغال لانه جاسوسی در 13 آبان 58 این افراد هیچگاه اجازه ندادند شهید بهشتی پایش به آن جا برسد. این در حالی بود که شهید بهشتی که به شهادت اظهارات دانشجویان پیرو خط امام و مصاحبه‌های موجود از وی، جز اولین حمایت‌کنندگان از حرکت دانشجویان بود، قدم به سفارت تسخیر شده آمریکا نگذاشت و همواره چهره‌های چپ‌گرای درگیر در تسخیر لانه جاسوسی از آن ممانعت ‌کردند.

مجموع این حملات ناروا علیه شهید بهشتی در حالی بود که کلام امام خمینی(ره)، در مقام فقیه جامع الشرایط، به­خوبی ویژگی­های شهید بهشتی را بیان می­کند. همچنین بسیاری از نیروهای خط امامی، آیت الله بهشتی یک روحانی اصولی، فلسفه دان و مسلط به دیگر علوم حوزوی، روشن بین، دنیادیده، زبان دان که تجربه زندگی در غرب را داشته و در عین حال فقیه و مجتهدی مسلم و اصولی نیز هست که به اجتهادات خاص و پویای خود شناخته می‌شد. مجتهد متفکری که شجاعت اجتهاد و اندیشیدن را دارد و از رسیدن به اجتهادهای نو و تازه اما اصولی، ابایی ندارد. بنابراین این همه دشمنی با آیت­الله شهید به این دلیل بود که شهید بهشتی در کنار ایت الله مطهری مهم‌ترین و بزرگترین ایدئولوگ و نظریه پرداز اسلام مکتبی و فقاهتی بود که مانع از گسترش اسلام التقاطی و بی‌ضابطه جریانات چپ­زده و ملی­گراها بود.

ه) درس­های برای امروز

شخصیّت و اندیشه شهید بهشتی و دلایل دشمنی­های شدید علیه ایشان، چند نکته را برای اندیشیدن به مسائل امروز کشور و پرتویی بر حلّ این مسائل بیان می­دارد که اشاره­وار به آن­ها می­پردازیم:

1- کنش سیاسی تشکّل­گرا، تفکر نهادمند، عمل سیاسی با ضابطه و برنامه­ریزی شده با هدف تقویّت نظام جمهوری اسلامی (به­معنای نهادینه سازی ارزش­های حاکم و افزایش جامعه پذیری سیاسی و نیز پاسخ به تقاضاهای جامعه) و در عین حال برخورداری از رویکردی منعطف و انتقادپذیر از جمله ارزش­های مهمی است که در اندیشه و عمل شهید بهشتی به عیان دیده می­شود. زنده نگه داشتن این ارزش­ها در جامعه امروز ایران بسیار ضرورت دارد و موفقیت نیروهای سیاسی متعهد تأثیر مثبت آن­ها بر تقویّت قدرت ملی و تحکیم ارزش­های دینی در جامعه، در گروه توجه به این ارزش­هاست. البته طراحی سازوکاری برای عملیاتی کردن این ارزش­ها خود نیازمند بحثی دیگر است که از حدود این نوشتار فراتر می­رود.

2- مروری بر انگیزه­های جریانات و عناصر مخالف شهیدبهشتی بیان­گر ترس و واهمه آن­ها از اقدامات تشکل­ّ­گرا و اندیشه نهادمند است. حیات سیاسی این دست از جریانات در بی­انضباطی، هرج­ومرج و حاشیه‌سازی سیاسی است. این پیام مهمی است که نیروهای متعهد باید آن را جدّی گرفته و با پرهیز از حواشی سیاسی و پذیرش قانون و ارزیابی همه عناصر و جریانات سیاسی با محوریّت قانون، در دام مطلوبیّت­های عناصر و جریانات واگرا نیفتند.

3- انعطاف سیاسی شهید بهشتی و بحث و گفتگو با مخالفان و منتقدین خود به­معنای عدم نگرش تقابلی و حذفی به حوزه سیاست است. هر چند تقابل با معاندان ملت ایران و کسانی که رویکرد و روش­های خشونت‌‌‌آمیز را در پیش گرفته­اند امری لازم و طبیعی محسوب می­شود. شهید بهشتی از منظر امر به معروف و نهی از منکر، معتقد به سیاست­ورزی گفتگویی، آن هم گفتگوی مستقیم با مخالفان داخلی بود تا بتواند مانع از خرابکاری بیشتر آن­ها و قرار دادن توان آن­ها در جهت افزایش قدرت جمهوری اسلامی شود. تحکیم حیات جمهوری اسلامی امروزه با چنین نگرش­هایی مقدور است و در دورانی که جنگ شناختی دشمن به­دنبال افزایش ریزش­ها و گسترش جبهه مخالفان و معاندان جمهوری اسلامی است، تنها یک سیاست و رویکرد گفتگویی که ریشه در مبانی دینی و امر به معروف و نهی از منکر دارد- می­تواند برنامه­های دشمن را خنثی نماید.

 

[1] - پیام امام خمینی جلوتر آمده است.

[2] - شعبانی، 1387: 39-50

[3] - بهشتی حسینی، (خدا از دیدگاه قرآن)، 1379: 11.

[4] - شعبانی، پیشین، 1387: 40-60.

[5] - همان: 64-66.

[6] - همان: 90- 110.

[7] - همان: 118-130.

[8] - بنیاد نشر آثار و اندیشه­های شهید آیت­الله دکتر بهشتی، 1386: 10.

[9] - https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395

[10] - http://tarikhirani.ir/fa/news/4500

[11] - https://www.farsnews.ir/news/8804020370

[12] - https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395

[13] - بهشتی حسینی، (خدا از دیدگاه قرآن)، 1379: 16-50.

[14] - همان: 60-98.

[15] - همان: 242-245.

[16] - بهشتی حسینی و دیگران، (شناخت اسلام)، 1386: 13.

[17] - همان: 25-45.

[18] - حسینی بهشتی، (ولایت ورهبری)، 1383: 278-281.

[19] - همان: 216-217.

[20] - حسینی بهشتی، مبانی نظری قانون اساسی، 1380، سوم، بقعه، ص 15.

[21] - حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، روحانیت، 1383، دوم، بقعه، ص267-266.

[22] - سیدجواد ورعی، «شهید بهشتی و حقوق ملت در قانون اساسی»، نشریه سیاست نامه مفید، بهار و تابستان 1396 - شماره 2.

[23] - حسینی بهشتی، (بانکداری، ربا و قوانین مالی اسلام)، 1386،: 9.

[24] - حسینی بهشتی، (شناخت از دیدگاه فطرت)، 1378: 9.

[25] - روح­الله موسوی خمینی، صحیفه امام، ج 14، ص 518 و 519.

[26] - https://www.farsnews.ir/news/14010407000446

[27] - https://www.asriran.com/fa/news/403146

[28] - http://www.beheshti.org/?page_id=2852

[29] - ر.ک: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، خاطرات کیومرث صابری (گل آقا)، تهران: 1386.

[30] - https://www.mashreghnews.ir/news/812830 %AF

فایل ها