شماره 108 نشریه بصائر تحلیلی؛
شماره 108 نشریه بصائر تحلیلی؛
معاونت بررسی و گفتمانسازی سازمان بسیج اساتید کشور منتشر کرد:
تأملی بر اهداف و پیامدهای
سفر منطقهای بایدن به سرزمینهای اشغالی و عربستان
اکنون که بیش از ده روز از انجام سفر رئیس جمهور آمریکا به منطقه می گذرد بهتر می توان به ارزیابی و نتایج و پیامدهای آن پرداخت به هر حال و سرانجام طبق اعلام رسانهها جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا سفر 4 روزه خود به منطقه را آغاز و ابتدا به سرزمینهای اشغالی و از آنجا به جده عربستان پرواز کرد. در واقع این اولین سفر بایدن به عربستان بعد از ریاست جمهوری بود بایدن در زمان مناظرات انتخاباتی، از رویکرد دولت عربستان سعودی به ویژه در بحث حقوق بشر انتقاد کرده و حتی در بعضی موارد، عربستان را دولت منفور نامیده بود. بعد از انتخابات و ورود بایدن به کاخ سفید، مواضع ضد سعودی وی حالت علنی به خود گرفت و نهایتاً در گزارش مربوط به قتل خاشقجی، عربستان سعودی را محکوم کرد. گفته میشدکه بایدن به دلیل حمایتهای بن سلمان از ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری، ضدیت با عربستان پیدا کرده بود، اما در کلیت وی با حکام سعودی به ویژه ملک سلمان جهتگیری سوء نداشت. اما اکنون مشاهده شد که علیرغم سردی روابط با عربستان طی دوسال گذشته، واشنگتن در یک چرخش آشکار به برقراری رابطه با عربستان سعودی تمایل دارد.
در کنار این مسأله رویکرد دولت آمریکا نسبت به صهیونیستها از زمان بایدن یک رویکرد دوگانه بوده است. زیرا بسیاری از صهیونیستها معتقدند که اقدامات بایدن در حمایت از رژیم صهیونیستی به اندازه اقدامات ترامپ نبوده و این در حالی است که وی بارها در مناظرات انتخاباتی و بعد از آن قول حمایت از اسرائیل را داده بود. این موارد باعث شده که بایدن در سفر منطقهای خود به عربستان و سرزمینهای اشغالی اهداف متعددی را دنبال کند که به طور خاص به آنها پرداخته میشود.
اهداف سفر بایدن به عربستان سعودی
همان طور که گفته شد بایدن در یک تغییر آشکار در سیاست های خود نسبت به عربستان، اقدام به این سفر نمود که میتوان به برخی از مهمترین اهداف این سفر اشاره کرد:
- مقابله با ایران و دستیابی به راهکارهای جلوگیری از نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران: آمریکا در بحث مذاکرات هسته ای به علت زیاده خواهیهای متعدد نتوانست به نتیجه مطلوب برسد. از سوی دیگر طی چند سال گذشته بین ایران و عربستان مذاکراتی در جهت برقراری روابط سیاسی و دیپلماتیک برگزار شده و این مذاکرات نیز تاکنون مثبت بوده است. همچنین بارها از سوی مسئولان سعودی اعلام شد که این کشور دستهای خود را به سمت ایران دراز کرده است. همهی این گزارهها نشان میدهد که وضعیت منطقه به نفع ایران در حال تغییر است و برای جلوگیری از این روند باید یک موضع واحدی بین این بازیگران ایجاد شود. زیرا از منظر آمریکایی ها انشقاق بين واشنگتن و ریاض بیش از آنکه سودمحور باشد، زیانده شده است. از همین نقطه نظر آمریکاییها به این نتیجه رسیدهاند که یک مثلث بين واشنگتن - ریاض – صهیونیستها ایجاد کنند و همین عاملی در جهت مقابله با ایران باشد. زیرا از نظر آمریکاییها کشوری که برای مقابله با ایران مستعد همکاری است و میتواند آن را با تهدیدات واهی تحریک کند ، عربستان سعودی است. به گفته «جان کربی» سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید؛ جوبایدن در سفرش به منطقه به دنبال کار بر روی موضوعاتی نظیر پدافند هوایی جهت مقابله با ایران بوده است. در گذشته در توافق ابراهیم با کشورهای منطقه بر روی شکلگیری یک ترتیب امنیتی ویژه که ظاهراً شامل ادغام دفاع هوایی اسرائیل و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس در جهت مقابله با ایران باشد، مذاکراتی شده بود. از سوی دیگر آمریکاییها بیش از آنکه به دنبال برقراری رابطه با عربستان باشند از ائتلاف ایران و عربستان هراسان هستند. از منظر آمریکاییها، همکاری ایران و عربستان و انجام گفتگوهای دوجانبه از یک سو منجر به ایجاد یک بلوک انرژی در منطقه خواهد شد و از سوی دیگر منجر به کاهش بحران های منطقهای میشود. این دو مسأله برای آمریکاییها حائز اهمیت است و نسبت به آن حساسیت ویژهای دارند.
حال در این میان دو گزاره در رابطه با موضوع مذاکرات ایران و عربستان مطرح میشود که به آنها نیز به دلیل ارتباط با این موضوع باید پرداخته شود.
گزاره اول؛ عدهای معتقدند که عربستان سعودی مترصد یک نوع تلنگر به آمریکا از طریق انجام مذاکرات با ایران بوده است. این گروه معتقدند که عربستان برای اینکه بتواند دوباره نظر آمریکاییها را به سمت خود جلب کند، به سمت مذاکره و ارتباط با ایران آمد تا بدین وسیله واشنگتن را نسبت به سیاستهای خود در رابطه با ریاض مطلع کند.
گزاره دوم؛ عدهای دیگر معتقدند که این استدلال اشتباه است و عربستان بنابر بحرانهایی که با آن درگیر است و به ویژه بحرانهای منطقهای به سمت ایران تمایل پیدا کرده است. در واقع عربستان برای خروج از این بحران ها و اذعان به اینکه ایران توان و قدرت منطقهای است، به سمت مذاکره روی آورده است. این گروه معتقدند که در کوتاه مدت، عربستان برای فائق آمدن بر مسائل منطقهای حتی در صورت همکاریهای گسترده با آمریکا به ایران نیاز دارد، اما ممکن است که در بلندمدت تغییری در راهبردها و سیاستهای خود ایجاد کند. به همین دلیل این گروه معتقدند که باید از فرصت به وجود آمده استفاده کرد،زیرا در صورت عدم برقراری رابطه با عربستان، سایر بازیگران همچون رژیم صهیونیستی جای ایران را خواهند گرفت و این رابطه در آینده برای ایران تهدیدزا خواهد بود.
- تأمین امنیت پایدار انرژی جهان و جریان انرژی به غرب(امنیت جهانی انرژی): به علت رقابت جدی چین و آمریکا و ائتلاف چین و روسیه و از سوی دیگر جنگ اوکراین تأثیر منفی و آشکاری بر بازارهای جهانی و امنیت انرژی به خصوص در اروپا و آمریکا داشته است. بنابراین برای بایدن امنیت جهانی انرژی در صدر اولویتهای اصلی در سفر به منطقه بوده است. همچنین بعد از اعمال تحریمهای گسترده علیه روسیه به ویژه در حوزه انرژی، آمریکا و کشورهای اروپایی به دنبال جایگزینی منابع انرژی روسیه هستند. در این میان برای جایگزینی منابع انرژی روسیه چند گزینه مطرح شده که مهمترین آنها عربستان سعودی، ایران، قطر و ونزوئلا هستند. اما در این میان رویکرد و تمرکز آمریکا بر روی عربستان است. زیرا ایران به دلیل تحریم و عدم تبدیل شدن به قطب انرژی جهانی و بازیگر محوری در بحث انرژی در دایره سیاستهای انرژی محورآمریکایی جایی نخواهد داشت. قطر به دلیل بُعد مسافتی و عدم ظرفیت مناسب برای جایگزینی نفت روسیه امکان جایگزینی ندارد. در این میان ونزوئلا نیز به دلایل مشابه ایران همچون تحریم( البته آمریکا بخشی از این تحریم ها را اخیراً لغو کرده) و عدم توان در تولید نفت مورد نیاز از این تصمیم کنار گذاشته شدند. گزینه مقبول آنها به دو دلیل عربستان سعودی است:
الف) ظرفیت تولید نفت توسط عربستان به دلیل حضور شرکتهای نفتی در این کشور بیش از وضعیت فعلی میتواند باشد. البته سعودیها اذعان کردهاند که نهایتاً ظرفیت تولیدی نفت خود را میتوانند تا 300 هزار بشکه در روز افزایش دهند. برخی معتقدند که این حرکت عربستان یک نوع سیاست برای امتیازگیری بیشتر از آمریکا است.
ب) از نقطه نظر سیاسی عربستان، نزدیکترین دولت وابسته به غرب و آمریکا نسبت به سایر گزینهها است. باتوجه به این شرایط، یکی از دلایلی که آمریکا در این مقطع زمانی به سمت عربستان سوق پیدا کرده، مباحث انرژی محور و جایگزینی انرژی این کشور با روسیه است. البته این نکته را باید ذکر کرد که عربستان سعودی نیز توانایی جایگزینی کامل نفت روسیه را ندارد، اما پوشش درصدی از کمبود انرژی کنونی برای غرب را میتواند جبران کند.
جو بایدن که بارها به دلیل مباحث حقوق بشری از عربستان انتقاد کرده و گفته بود که با عاملان این جنایت برخورد خواهد کرد، در تغییر موضعی آشکار به سمت عربستان گرایش پیدا کرده است. فرانس پرس در رابطه با این تغییر رویکرد بایدن آورده است: « ملاقات جوبایدن با ولیعهد سعودی که از وی به عنوان حاکم واقعی کشورش نام برده میشود، تغییر رویکردی بحث برانگیز برای دیپلماسی آمریکا به شمار میآید. این مسائل نشان میدهد که اقدامات بایدن در برابر عربستان حرکاتی نمایشی و در جهت اقناع افکار عمومی بوده و عمل و شعارهای وی با یکدیگر همخوانی ندارد». البته در مراسم استقبال از بایدن هم دیدیم که وی به جای دست دادن با بنسلمان، مشتهای گرهخورده را به هم زدند.
- عادی سازی روابط و کمک به توسعه پروژه «توافق ابراهیم»: آمریکا مترصد برقراری رابطه و یا همان عادی سازی روابط عربستان سعودی با رژیم صهیونیستی است. البته در برخی اخبار و گزارشها عنوان شده بود که آمریکاییها به سعودیها قول دو جزیره تیران و صنافير را در ازای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی دادهاند. سایت آمریکایی آکسیوس اطلاعاتی را از منابع آمریکایی و اسرائیلی درباره تلاشها برای عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل در ازای تکمیل روند واگذاری دو جزیره تیران و صنافیر به عربستان سعودی، فاش کرده بود. این گزاره نیز مطرح شده که آمریکا شرط ازسرگیری روابط خود با عربستان را به برقراری رابطه این کشور با رژیم صهیونیستی منوط کرده است.
- افزایش سطح مناسبات اقتصادی و نظامی: آمریکاییها به دنبال سرمایهگذاری در عربستان به ویژه در حوزه انرژی هستند و در مقابل سعودیها نیز تمایل به خرید تسلیحات نظامی پیشرفته از آمریکاییها دارند. در کنار این مسأله درآمدهای نظامی آمریکا از عربستان طی چند سال اخیر رشد چشمگیری داشته و در مقابل آمریکاییها نیز به سرمایهگذاری سعودیها در آمریکا نیاز دارند. این معادلات چند وجهی منجر به این شده که گزاره امنیت در برابر نفت آمریکا و عربستان همیشه به ذهن متبادر شود و امروز مسائلی همچون تسلیحات نظامی و سرمایهگذاری جای این مبحث را گرفته است. این گزارهها نشان میدهد که پیوند عربستان و آمریکا پیوند ناگسستنی است و تنش در روابط بیشتر تاکتیکی است.
اهداف سفر بایدن به سرزمینهای اشغالی
بایدن در کنار سفر به عربستان یک سفر نیز به سرزمین های اشغالی داشت. مهمترین اهداف این سفر را میتوان به شرح زیر برشمرد:
- تلاش در جهت کمک به وضعیت بحرانی رژیم صهیونیستی: رژیم صهیونیستی در طول 4 سال، 5 انتخابات پارلمانی برگزار کرده است و دولت قبلی که یک دولت ائتلافی بود، چیزی نزدیک به 9 ماه دوام آورد. بایدن در تلاش بود که با سفر خود یک قوام سیاسی به دولت صهیونیستی بدهد و احزاب را حول یک محور واحد شکل دهد.
- تشکیل ائتلاف عربی – عبری و آمریکایی در منطقه: سفر بایدن صرف نظر از اهداف خاص که در عربستان و اسرائیل متفاوت بود، یک ویژگی مشترک داشت که بسیاری از رسانهها حول این موضوع تمرکز کرده اند. بحث تشکیل ائتلاف علیه ایران و مقابله با ایران که رسانههای صهیونیستی نیز به آن در مقطع کنونی بسیار پرداخته بودند . بایدن قصد داشت رژیم صهیونیستی را وارد ساختار جدید امنیت منطقه با محوریت ائتلاف عربی - عبری نماید چراکه امنیت اسرائیل اولویت اصلی آمریکا است. در واقع دیدار بایدن از رامالله (تشکیلات خودگردان فلسطین) صرفاً در چارچوب تحلیل بیشینهسازی امنیت اسرائیل بوده است تا طرح ادغام اسرائیل در ساختار امنیت منطقه با موفقیت به سرانجام برسد. در این راستا بایدن با ایرانهراسی و جلوهنمایی ایران به عنوان تهدید منطقهای درصدد به اجراء در آوردن اتئلاف و اتحاد نظامی- امنیتی کشورهای حاشیه خلیج فارس و برخی از کشورهای منطقه غربآسیا با اسرائیل بوده است . برای این منظور بایدن پیگیر سیاست ترامپ است که به دنبال گسترش «توافق و صلح ابراهیم»به سایر کشورهای منطقه عربی بود. در بحث مقابله با ایران، در این سفر بایدن بر روی دو موضوع تمرکز داشت : الف) بحث هسته ای و مذاکرات پیش رو. ب) تشکیل ائتلاف منطقهای علیه ایران.
در بحث مذاکرات هستهای، صهیونیستها همواره رویکردی منفی و سلبی به موضوع داشتهاند و بسیاری معتقدند که علت عدم تمایل دولت بایدن به لغو تحریمها و مباحث دیگر، فشار صهیونیستها است. اما اخیراً رسانههای اسرائیلی مطالبی را بیان کردند که نشان میدهد مسئولان این رژیم به دو دسته موافق و مخالف برجام تقسیم شدهاند. تایمز اسرائیل اعلام کرد که اعضای ارشد موساد و رئیس ارتش اسراییل از توافق احتمالی با ایران حمایت کردهاند. موساد میگوید که برجام حداکثر میتواند به مدت دو سال و نیم باعث عدم پیشرفت تواناییهای هستهای ایران شود. روزنامه معاریو نیز اعلام کرد که در نبود گزینههای واقعی نظامی و سیاسی در برابرتهدید ناشی از ایران، راه درست آن است که اسرائیل برای راهبرد بازدارندگی هستهای آماده شود. این مواضع را باید در کنار اعلام رسمی روزنامه اسرائیل هیوم قرار داد که اعلام کرد اکثر رهبران ارتش اسرائیل از بازگشت به توافق هستهای حمایت میکنند. این گزارهها نشان میدهد که صهیونیستها نیز یک بازی دوگانه در رابطه با موضوع هستهای در پیش گرفتهاند و موضع واحدی از خود بروز نخواهند داد. همانگونه که گانتز وزیر جنگ این رژیم نیز اعلام کرد که تصمیمگیری در رابطه با موضوع برجام در پشت درهای بسته اتخاذ خواهد شد.
ابعاد و اهداف ائتلاف منطقهای علیه جمهوری اسلامی ایران
در رابطه با نیاز صهیونیستها و اهداف این رژیم از تشکیل چنین ائتلافی باید گفت که صهیونیستها بنابر چهار گزینه ذیل به این نتیجه رسیدهاند که توان اقدام نظامی علیه ایران را ندارند و باید متوسل به تشکیل ائتلافها شوند:
الف) خود به تنهایی توان مقابله با ایران را ندارد و مترصد ورود دیگر بازیگران به سطح تنازع خود با ایران هستند.
ب) گزاره تهدید معتبر علیه ایران را همچنان فعال نگه دارد. در واقع این پیام را به ایران مخابره کند که انجام هرگونه تهدید را با مشارکت کشورهای منطقه علیه ایران در دستور کار دارد.
ج) باتوجه به آسیب پذیری بالای این رژیم در داخل سرزمینهای اشغالی، سطح برخورد را به کشور ثالث تقلیل دهند. این گزاره از دو جهت برای رژیم صهیونیستی دارای مزیت است؛ اول؛ ایران را با کشور ثالث دچار تنش میکند و همچنین منجر به دورماندن این رژیم از برخورد مستقیم با ایران میشود، دوم؛ ایران را به عنوان یک کشور دارای تهدید در افکار عمومی جلوه میدهد. این رژیم از این مقوله بعد از حمله موشکی به اربیل استفاده کرد.
براساس این سه اصل، اهداف رژیم صهیونیستی از تشکیل ائتلاف منطقهای علیه ایران موارد ذیل می باشد:
- رژیم صهیونیستی به دنبال یک راهبرد سه وجهی و متوالی در برخورد با ایران است؛ اول؛ اجماع سازی، دوم؛ ائتلاف سازی و سوم تهدیدسازی است. فرق اجماع سازی با ائتلاف سازی در حصول به نتیجه است. اکنون این رژیم در هر دو گزاره دچار مشکل است. هنگامی که رژیم صهیونیستی قصد اجرایی شدن معامله قرن را داشت، تنها چند کشور محدود با آن همکاری کردند. همچنین در نشست شرارت در نقاب تنها چند کشور شرکت کردند. این نشان میدهد برخلاف تبلیغات رسانهای، این رژیم هم در اجماعسازی و هم در ائتلافسازی با ایران دچار مشکل است.
وبگاه جوئیش نیوز سیندیکیت نیز به این امر اذعان دارد و می نویسد: اسرائیلیها و اعراب تصورات متفاوتی از تهدیدات درباره ایران و همچنین استراتژیهای متفاوتی در مورد نحوه برخورد با تهران دارند. قطر و عمان روابط خوبی با ایران دارند. کویت روابط محتاطانه با تهران را حفظ میکند. عربستان سعودی و اماراتمتحدهعربی نسبت به ایران محتاط هستند و به جای رویارویی، بیشتر به دنبال مصالحه هستند. ریاض و ابوظبی مذاکرات نسبتاً علنی با رژیم تهران انجام دادهاند. بحرین کوچک تمایل دارد در مسائل امنیتی و سیاست خارجی با عربستان سعودی همراهی کند.. کشورهای عربی خلیج فارس یک نیروی نظامی مشترک دارند: این نیرو که به «سپر شبه جزیره» معروف است، قدرتی معادل 40000 نیرو دارد و به لطف دلارهای نفتی کشورهای شرکت کننده، به خوبی مجهز است. اما چیزی که ندارد تجربه جنگی جدی است. این نه ائتلاف ضد تهران را مستحکم میکند و نه لرزهای بر جان ایرانیها میافکند. همه اینها به این معنی است که وظیفه عقب نگه داشتن ایران، هر چند نتیجه مذاکرات هستهای باشد، عمدتاً به عهده آمریکا و اسرائیل خواهد بود. هر پیشنهادی برای ناتو در خاورمیانه یک پروژه شکست خورده است.
- هدف دیگر رژیم صهیونیستی از تلاش برای ائتلاف سازی علیه ایران، برخورد با گروههای مقاومت است. یعنی این رژیم علاوه بر ایران به دنبال تهدیدسازی از گروههای مقاومت است.
- رژیم صهیونیستی به این گزاره رسیده که برای رسیدن به نتیجه مطلوب در برابر ایران، ناگزیر به تشکیل اتئلاف در برابر ایران است. دلیل این امر دو عامل است:
الف) ناتوانی این رژیم از هرگونه اقدام علیه ایران؛
ب) استفاده از ظرفیتهای منطقهای برابر ایران.
براساس این دو گزاره رژیم صهیونیستی یک هدف راهبردی دیگر را نیز در نظر دارد و آن این است که سطح تنش ایران با برخی کشورهای عربی را افزایش دهد و ایران را به جای خود به تهدید اول سطح منطقهای تبدیل کند.
- افزایش سطح تنشهای منطقهای: رویکرد ایران در تعامل با همسایگان و نزدیکی سطح روابط ایران با برخی کشورهای عربی همچون عربستان، منجر به این شده که این رژیم توان خود را برای گسست در روابط ایران با کشورهای عربی و به ویژه عربستان به کار گیرد. افزایش سطح تنش در منطقه و به وجود آمدن یک نوع جنگ سرد بین ایران با کشورهای منطقه، بیش از همه خوشایند رژیم صهیونیستی است.
- پیاده سازی دکترین اختاپوس: نخست وزیر رژیم صهیونیستی اخیرا از واژهای برای مقابله با ایران تحت عنوان دکترین اختاپوس استفاده کرد. بدین معنی که به جای مقابله با بازوان منطقه ای ایران، باید به مقابله مستقیم با ایران پرداخت. این نشان میدهد که اولویتهای این رژیم تغییر کرده و به دنبال ایجاد تهدیدات امنیتی در داخل ایران است. این دکترین مقدمه اتئلاف سازی علیه ایران است و آمریکا و برخی کشورهای عربی نیز در آن در قالب تشکیل یک ائتلاف شرکت خواهند کرد.
البته در میان دو گزاره مطرح شده، میتوان گفت که رژیم صهیونیستی برای غلبه بر چالشهای داخلی و نشان دادن تهدید ایران در سطح منطقهای در کنار پیشبرد روند عادی سازی خود با کشورهای عربی به دنبال تشکیل ائتلافی منطقهای علیه ایران خواهد بود. البته این ائتلاف در سفر بایدن رسانهای نشد، اما آن چیزی که اکنون در سطح منطقهای مشاهده میشود، تشکیل چنین ائتلافی است که در لایههای پنهان این رژیم با محوریت آمریکا با برخی کشورهای عربی ارتباطات مختلفی برقرار کرده است. در واقع تشکیل ائتلاف منطقهای همان طرح به اصطلاح ناتوی عربی است که ترامپ آن را پیشتر اعلام کرده بود در هدف با مشکلات متعددی روبروشده بود. از سوی دیگر طبق تحلیل نشریه آمریکایی «فارین پالیسی»، علت اصلی سفر جوبایدن به غربآسیا بحران انرژی غرب در بحبوحه درگیریهای اوکراین، تورم و افزایش قیمت بنزین در آمریکا است. کاهش قیمت نفت برای بایدن چه در داخل و چه از منظر سیاستخارجی خیلی مهم است. درحالیکه تحریمهای آمریکا و اروپا بر صادرات سوخت روسیه پس از حمله به اوکراین آسیب رسانده این اقدامات باعث افزایش درآمد روسها از فروش محدودتر نفت به علت افزایش قیمتها شده است.
- ترمیم روابط با تشکیلات خودگردان فلسطین: یکی از اهداف بایدن در سفر به منطقه ترمیم روابط رژیم صهیونیستی و ایالات متحده با تشکیلات خودگردان فلسطین بوده است . با توجه به اقدامات دولت ترامپ در انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس و اعلام این که بیتالمقدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی در چارچوب معامله قرن؛ روابط آمریکا با تشکیلات خودگردان براثر اقدامات ترامپ خدشهدار گردید و ترمیم این روابط و مناسبات با تشکیلات خودگردان با توجه به این شرایط یکی از اهداف سفر بایدن به منطقه بوده است . در واقع دیدار بایدن از رامالله نه به عنوان صلح و شناسایی حقوق فلسطینیان در رابطه با اسرائیل ، بلکه با اعطای کمکهایی به تشکیلات خودگردان فلسطینی به عنوان حقالسکوت صورت پذیرفته تا بتواند به تکمیل پازل ائتلاف و اتحاد با کشورهای منطقه و ادغام اسرائیل در ساخت امنیت منطقه علیه جمهوری اسلامی ایران به اجرا درآید.
- اصلاحات ساختاری در منطقه خاورمیانه: به عنوان اهرم فشار و امتیازگیری، بایدن کشورهای جهان را به دو گروه دموکراتیک و دیکتاتوری تقسیم کرده است. از اینرو موضوع اصلاحات ساختار منطقه خاورمیانه هرچند اولویت اصلی نیست، بلکه این موضوع بیشتر به عنوان اهرم فشار و اجرای اصلاحات در چارچوب سیاستهای بازار آزاد و ترتیبات سیاسی دموکراتیک در کشورهای منطقه، خواهد بود.
ارزیابی نهایی
آمریکاییها همواره به دنبال تقویت محور عربی- عبری در منطقه برای مقابله با ایران بوده اند و این گزاره را در ادوار مختلف برای حضور و همچنین کسب منفعت از کشورهای منطقه پیگیری کردهاند. باتوجه به تحولات کنونی در سطح جهانی و به ویژه جنگ روسیه و اوکراین و ایجاد قطب بندیهای جدید در عرصههای مختلف نظامی، سیاسی، انرژی و اقتصادی، آمریکاییها به این گزاره رسیدهاند که برای تقویت منافع و حضور و نفوذ جهانی خود همچنان به منطقه جنوب غربآسیا به عنوان هارتلند جهان باید متوسل شوند. اگرچه بسیاری معتقدند که رویکرد آمریکا به شرقگرایی تبدیل شده، اما گزارههای فعلی در سطح منطقهای و جهانی نشان میدهد که آمریکا همچنان به منطقه جنوب غربآسیا نگاه ویژهای دارد و خواهان بازیگری در این عرصه است. در راستای این هدف، واشنگتن برای تقویت حضور و نفوذ خود به سمت بسط ائتلافهای منطقهای و تشکیل محورهایی همچون محور غربی- عبری- عربی و یا عبری- عربی- ترکی رفته است که نمود آن در سطح منطقه طی چند وقت اخیر در بحث ارتباطات برخی کشورهای عربی و ترکیه با رژیم صهیونیستی مشاهده شده است.