استکبارگری و استکبارستیزی در سیاست‌های امروز آمریکا و در شرایط کنونی ایران

asatid
معاونت بررسی و گفتمان‌سازی سازمان بسیج اساتید کشور مطرح کرد:

استکبارگری و استکبارستیزی در سیاست‌های امروز آمریکا و در شرایط کنونی ایران

معاونت بررسی و گفتمان‌سازی در مقاله‌ای تحلیلی به موضوع استکبارگری و استکبارستیزی در سیاست‌های امروز آمریکا و در شرایط کنونی ایران پرداخته است.

به گزارش مرکز رسانه و ارتباطات اجتماعی نهضت استادی بسیج (ناب)، در جامعه امروز ایران که مشکلات اقتصادی شرایط سختی را بر زندگی مردم تحمیل کرده است، سخن گفتن از سیاست‌­های استکباری آمریکا، انگلیس، رژیم صهیونیستی و شرکای آن­ها و تداوم استکبارگری توسط آنان و در مقابل، ضرورت مقاومت و زنده نگه داشتن فرهنگ استکبارستیزی با دشواری زیادی مواجه است. گمان بر این است که پیشه کردن مقاومت و استکبارستیزی نه تنها موفقیّتی در بر ندارد، بلکه سبب افزایش مشکلات شده و اساساً این موضوع مسئله مردم محسوب نمی­‌شود. هواداران این دیدگاه گاه دلیل خود را برای مخالفت با استکبارستیزی در ناتوانی جمهوری اسلامی از تقابل با آمریکا می­بینند و معتقدند آمریکا چنان بر مناسبات سیاسی و اقتصادی دنیا سیطره دارد که مجالی برای رویکردهای مستقل و مخالف خود باقی نمی­گذارد. بنابراین، مخالفت با آمریکا و تداوم استکبارستیزی، چیزی جز هزینه دادن بیهوده نیست. این دیدگاه با موضوع شکست ترامپ در انتخابات آمریکا و روی کارآمدن دولت دموکرات بایدن نیز گره خورده و طرفداران آن معتقدند حال که ایستادگی در مقابل آمریکا نتیجه­ای ندارد، برای حل مسائل خود باید به مذاکره روی آورد و چنانچه جمهوری اسلامی ایران به مذاکره با آمریکا روی خوش نشان دهد، دولت بایدن برخلاف ترامپ از این موضوع استقبال کرده و حاضر است تحریم­های ضد ایرانی را برداشته یا کاهش دهد. در مجموع، سخن مشترک این دیدگاه‌­ها این است که در دنیای کنونی مفاهیمی مانند استکبارگری و استکبارستیزی جایگاهی ندارند و روابط میان کشورها با بده- بستان دنبال می­‌شود.

این نوشتار با این فرض که رویکرد استکبارگری آمریکا با رفت­ وآمد دولت­ها تغییر نمی­‌کند و نشانه‌های واضحی از این رویکرد در دولت بایدن وجود دارد، رویکرد استکبارستیزی را در جامعه امروز ایران بررسی می­کند و در جهت تداوم آن الزامی را پیشنهاد می­دهد.

قبل از ورود به این موضوع، تأملی در مفهوم استکبار و استکبارستیزی ضرورت دارد. تأمل در این مفهوم، ریشه داشتن آن در دین اسلام را بیان می­کند و این دیدگاه که مفهوم استکبار و استکبارستیزی کلیشه­ای و پایان یافته تلقی می­شوند را ناهمسو با آموزه­های دینی می­داند.

1- استکبارستیزی و استقلال مفهومی مبارزه مسلمین با ستمکاران

مفهوم استکبار از جمله مهم­ترین مفاهیمی است که حضرت امام خمینی(ره) آن را در توصیف رفتار ظالمانه­ی امریکا با سایر ملت­ها به کار برده­اند و در بیانات مقام معظم رهبری نیز تداوم و تکامل یافته است. مفهوم استکبار که در اندیشه امام خمینی(ره)، مساوی با «غرور و کبر در مقابل فرمان الهی» و در مخالفت با «صفت استسلام به معنای فروتنی در برابر خداوند است»به­صورت مستقیم از آموزه­های قرآنی برمی­آید و این مفهوم در آیات زیادی تکرار شده است. برای مثال قرآن در آیه 31 سوره جاثیه در مقابل کفّار از مفهوم «فاستکبرتم»؛ یعنی «شما استکبار و گردن‌کشی کردید»، استفاده می­کند. در آیه 40 سوره اعراف، قرآن نیز خطاب به برخی مسلمانان می­گوید: «کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها»؛ یعنی «آیات ما را تکذیب کردند و از پذیرش آن تکبر ورزیدند.»

حضرت امام(ره) بر همین اساس، گردنکشی آمریکا در مقابل حقوق دیگر ملت­ها را مصداق استکبار دانسته و مقابله با آن را وظیفه مسلمین می­دانند. ایشان معتقدند «سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطه‌طلبان بی‌فرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آن‌ها عنایت فرموده است، نمی‌رسند.»و حتی می­گویند: «ما اگر قدرت داشته باشیم تمام مستکبرین را از بین خواهیم برد.»

در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز چیستی استکبار و چگونگی مبارزه با آن تداوم و بسط یافته است، به‌گونه­ای که حدود 2503 بار مفهوم استکبار، استکبارستیزی و مفاهیم مرتبط با آن­ها در بیانات معظم­له تکرار شده است و تشریح این موضوع از دیدگاه ایشان نیازمند مجال دیگری است. اما آنچه در اینجا مدّ‌نظر است این­است که استفاده از مفهوم استکبار در شرایطی توسط حضرت امام خمینی(ره) آغاز شد که تفکر غالب ضدآمریکایی در سطح دنیا، برخاسته از ایدئولوژی مارکسیستی- لنینیستی، و حول یک مفهوم کلیدی، یعنی واژه «امپریالیسم» بود. در چنین شرایطی استفاده از مفهوم استکبار توسط حضرت امام، به مبارزه مسلمین با ظلم و ستم در سطح جهانی، استقلال فکری و مفهومی می­بخشید و به تبع آن دنباله­روی از اندیشه­ها و شیوه­های چپ در مبارزه با آمریکا را رد می­کرد. از همین­رو، با فراگیر شدن نهضت امام خمینی(ره) و به­ویژه با پیروزی انقلاب اسلامی، ایدئولوژی چپ و رویکردهای مختلف آن از مارکسیسم، لنینیسم تا مائوئیسم، کاستروئیسم و ...، از اندیشه و شیوه مبارزاتی ملت­های مسلمان به حاشیه رفت و جای آن را بازخوانی آموزه­های اسلامی و استفاده از مضامین قرآنی جهت مبارزه با استکبار قرار گرفت. هرچند مراکز فکری آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی با همکاری دولت­های مرتجع عربی تلاش کردند قرائت مسلمین از آموزه­های اسلامی را با حمایت از قرائت­های سلفی- تکفیری در خدمت اهداف خود به کار گیرند، اما همچنان استکبارستیزی استقلال مفهومی مبارزات مسلمین با نظام سلطه را حفظ کرده است و اتفاقا با نشانه گرفتن آمریکا، رژیم صهیونیستی و دیگر شرکای آن­ها، تلاش مستکبرین برای مسلط کردن قرائت سلفی- تکفیری بر جنبش­های اسلامی را خنثی می­کند. به این ترتیب، استکبارستیزی مفهومی است که از دل آموزه‌های دینی برمی­آید و مخالفت با آن به معنای نادیده گرفتن بخشی از آموزه­های دینی است.

از سوی دیگر، معنی استکبار و نوع کاربرد آن در بیانات حضرت امام(ره) بیان­گر موضوعیّت آن در داخل یک کشور نیز می­باشد. استکبار، ظلم و ستم می­تواند در چهره باندهای قدرت و ثروت در داخل نظام اسلامی نیز تبلور یابد و چه بسا مبارزه با آن­ها مقدمه پیروزی بر مستکبرین در سطح جهانی باشد. این موضوعی است که حیطه بحث استکبارستیزی را گسترش داده و آن را با مقتضیّات امروز جامعه ایران پیوند می­دهد.

2- استکبارگری سیاستی فراتر از دولت­های منتخب آمریکا

اگر هویّت آمریکا را در هم­تنیده با ظلم و تجاوز به حقوق سایر ملت­ها تعریف کنیم، چندان بی­راهه نگفته­ایم. مرور این سرگذشت از دوران بعد از استقلال آمریکا تاکنون سیاهه­ای سهمگین از اقدامات آمریکا را شامل می­شود.

2-1- از سرآغاز استکبارگری آمریکا تا پایان جنگ سرد: آمریکایی‌ها از همان سال­های نخست استقلال، قرن پیش‌روی خود را قرن توسعه مرزهای سرزمینی دانستند و وجود منابع طبیعی فراوان و کارگر ارزان که فراهم آمده از برده­های آفریقایی بود- ، آنان را در این توسعه‌طلبی یاری می‌کرد. آمریکا در سال 1867 آلاسکا را خرید، اما بقیه سرزمین‌ها را با قدرت نظامی از آنِ خود کرد و در سال 1898 هاوایی، پورتریکو، مجمع‌ الجزایر فیلیپین و گوام را تصرف نمود و کوبا را به تحت‌الحمایگی خود درآورد. «دکترین مونروئه» نیز توجیهات نظری این توسعه‌طلبی را بیشتر فراهم می‌کرد و بر این اساس، ایالات متحده نفوذ و سیطره خود را در آمریکای لاتین توسعه داد. اساسا از ابتدای قرن بیستم تا پایان جنگ جهانی اول، دوران توسعه نفوذ آمریکا در آمریکای لاتین محسوب می­شود. مهم­ترین اقدام آمریکا در این دوره، حمایت و شکل­دهی به ده­ها کودتا در این منطقه بود. این اقدامات در سال­های بعد، یعنی بعد از جنگ­های جهانی و در دوره جنگ سرد به الگویی برای مداخله و نفوذ در سایر کشورها تبدیل شد؛ به­گونه­ای که تنها در نیمه دوم قرن بیستم ایالات متحده آمریکا حدود 100 کودتای نظامی و براندازی حکومت‌ها را طراحی و رهبری کرد و ده‌ها بار بطور مستقیم دست به اشغال نظامی کشورها زده و یا آن­ها را تهدید به مداخله نظامی کرده است. ضمن این­که مداخله نظامی مستقیم و کشتار مردم نیز گاه کاملا عیان می­شد و جنایات آمریکا در ویتنام روشن­ترین نمونه در این دوران محسوب می‌شود.

2-2- استکبارگری آمریکا در حق مردم ایران: در همین زمان، ظلم و ستم آمریکا در حق مردم ایران نیز با اقدامات آشکاری دنبال می­شد؛ مواردی همچون کودتای 28 مرداد 1332خورشیدی، الزام دولت ایران به پیاده­سازی نسخه­های توسعه آمریکایی همچون اصلاحات ارضی که سبب نابودی کشاورزی ایران و وابستگی در محصولات غذایی به خارج شد، الزام دولت ایران به تصویب لایحه کاپیتولاسیون و اخذ امتیاز مصونیّت قضایی نیروهای آمریکایی در ایران، حمایت از حکومت پهلوی در ایجاد فضای اختناق و ظلم به مردم و به­ویژه کمک به تأسیس ساواک و ... از جمله اقدامات استکباری آمریکا در حق مردم ایران در دوران قبل از انقلاب اسلامی است. در دوره بعد از انقلاب نیز این اقدامات آمریکا علیه ملت و دولت ایران با شدّت و حدّت بیشتری و با هدف براندازی جمهوری اسلامی و بازگشت دوباره آمریکایی­ها به ایران دنبال شد؛ حمایت از گروهک­های جدایی­طلب در استان­های مرزی، تبدیل سفارت آمریکا به محل توطئه علیه جمهوری اسلامی، حمله مستقیم نظامی به ایران برای آزادی گروگان­های خود (حادثه طوفان طبس)، حمایت از صدام در حمله به ایران و تجهیز آن به انواع سلاح­ها به­ویژه سلاح­های شیمیایی، حمله به سکوهای نفتی ایران، ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران، حمایت از منافقین و سایر مخالفان جمهوری اسلامی و تأسیس چندین شبکه تلویزیونی، رادیویی و ماهواره­ای با هدف جنگ رسانه­ای مداوم علیه ایران، اعمال تحریم­هایی که به گفته آمریکایی­ها «فلج کننده» بود، تهدید مستمر ایران به حمله نظامی، حمایت از رژیم صهیونیستی و هر نیروی مخالف ایران در منطقه، ناامن­سازی منطقه و تلاش برای محدود کردن و منزوی کردن ایران درون مرزهای خود، حمایت از آشوب‌ها و اغتشاشات ضدحاکمیتی در ایران، ترور دانشمندان هسته­ای و ترور سپهبد شهید‌ حاج قاسم سلیمانی و ... از جمله نمونه‌های آشکار اقدامات استکباری آمریکا علیه ملت و دولت ایران در این دوران است.

3-2- تطوّر استکبارگری آمریکا بعد از جنگ سرد: رویکرد استکباری آمریکا بعد از جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تطوّر و تکامل بیشتری یافت و بر این اندیشه حاکم شد که لیبرال- دموکراسی به رهبری آمریکا بی­رقیب­ترین و آخرین نسخه زندگی بشر محسوب می­شود. این دیدگاهی بود که فوکویاما، در مقاله «پایان تاریخ» بر آن تأکید می‌کرد و برتری لیبرال دموکراسی را تا حدّ نژادپرستی ارتقاء داد. از زمان نگارش این مقاله تاکنون نزدیک به سه دهه می­گذرد و دولت‌های آمریکا به کرّات میان جمهوری‌خواهان و دموکرات­ها دست­به­دست شده‌اند، اما این اندیشه همچنان بر سیاست­های آمریکا سایه انداخته و راهبردها و برنامه­های این کشور در قبال سایر کشورها را ترسیم می­کند. مسیری که فوکویاما آغاز کرد و با آراء هانتینگتون و برژینسکی در زمینه اهریمن سازی از جهان اسلام ادامه یافت، به­سرعت شکل نهادی و ساختاری به خود گرفت و در همه حوزه­های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آمریکا تبدیل به برنامه گردید؛ به این معنا که در دو قالب سیاست‌های سلبی و ایجابی دولت­های آمریکا نمود پیدا کرد و بر این اساس، ایجاد دموکراسی­های هدایت شده در کشورهای مختلف جهت مسلط کردن ارزش­های امریکایی بر این جوامع با ابزارهای گوناگون در دستور کار قرار گرفت و هم­زمان اهریمن­سازی و غیریّت­سازی در مقابل لیبرال دموکراسی جهت به خط کردن و ایجاد وحدت رویه میان کشورهای وابسته به امریکا دنبال گردید.

2-4- اهداف و ابزارهای آمریکا در اجرای سیاست‌های استکباری: به طور مشخص، اهداف کلان آمریکا و شرکای آن در اجرایی کردن اندیشه فوق عبارت بود از: غارت منابع سایر کشورها؛ تضمین جریان یافتن انرژی منطقه به سوی دنیای صنعتی؛ تأمین و تضمین منافع رژیم صهیونیستی به عنوان ابزار تهدید کشورهای اسلامی؛ گسترش و مسلط کردن فرهنگ و ارزش­های آمریکایی با ترویج سکولاریسم و حمایت از بازار آزاد وابسته به بازارهای جهانی و به زیر سلطه درآوردن هر نیرو و کشور مستقل؛آمریکا برای دستیابی به این اهداف، سیاست­های مختلفی را دنبال کرد که تشریح آن­ها نیازمند مجال وسیعی است، اما محورهای اصلی آن عبارت­اند از: ایجاد انقلاب رنگی در کشورهای استقلال یافته از شوروی جهت روی کار آوردن دولت‌های وابسته به امریکا، فشار به دولت­های مرتجع عربی چهت پذیرش دموکراسی هدایت شده با حاکمیّت یک طبقه وابسته و قشر همسو با ارزش­های آمریکایی در این کشورها و هم­زمان معرفی اسلام به عنوان دشمن اصلی جوامع غربی و به عنوان یک جریان تروریستی و در پی آن ساماندهی گروه­های سلفی- تکفیری جهت مستند کردن این ادعا و سپس لشکرکشی به کشورهای اسلامی با هدف نشان دادن خود در مقام رهبری مقابله با تروریسم، غارت منابع کشورهای اسلامی و رونق بخشیدن به صنایع تسلیحاتی.

اگر اوباما قصد داشت با ظاهرسازی این سیاست­های استکباری را زیر دستکش مخملی پنهان کند، ترامپ آن­ها را به خوبی آشکار کرد و علاوه بر آن، صبغه­ای پرخاشگرایانه به آن­ها بخشید. البته نباید فراموش کرد که جنگ­های خونین و بزرگی در زمان اوباما توسط رژیم صهونیستی علیه لبنان و مردم بی‌دفاع غزّه و یمن آغاز شد و دولت دموکرات اوباما کاملا از این تهاجمات حمایت می­کرد. همچنین یک جمله صریح اوباما بیان­گر این است که سیاست­های سلطه­گرایانه آمریکا علیه جمهوری اسلامی، آن­قدر شدّت داشت که نمی­توانست زیر دستکش مخملین اوباما مخفی بماند و آن عبارت صریح اوباما بود که در مقابل فشار لابی صهیونیست و دیگر مخالفان آمریکایی توافق هسته­ای با ایران، اعتراف کرد: «اگر گزینهای وجود داشت که این امکان را بوجود بیاوریم که تک تک پیچ و مهرههای برنامه هستهای آن­ها (ایران) را حذف کنیم و احتمال داشتن برنامه هستهای ایران را کلاً از بین ببریم تا در نتیجه قابلیتهای نظامی آن را هم نداشته باشند، آن را انتخاب میکردم.»

اوباما همواره توافق هسته­ای با ایران را بهترین گزینه­ برای متوقّف کردن برنامه هسته­ای تهران عنوان می­کرد و بلافاصله بعد از این تأکید می­کرد، در صورت شکست توافق همه گزینه­ها علیه ایران روی میز است. این رویکرد دولت دموکرات اوباما توسط ترامپ با شدّت و صراحت بسیار بیشتری ادامه یافت و اساسا بخشی از موفقیّت ترامپ در انتخابات سال 2016 آمریکا – که یک اتفاق بسیار غیرقابل انتظار بود- محصول همین رویکردهای ضدبرجامی و ضدایرانی وی بود. سیاست­های تقابلی و استکباری دولت ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران، از تشدید تحریم­ها و اعمال تحریم­های جدید تا خروج از برجام، دنبال کردن سیاست فشار حداکثری، تلاش برای به صفر رساندن فروش نفت ایران و تا اقدام جنایتکارانه وی در ترور سپهبد سلیمانی، موضوعی کاملا روشن است. در این میان تداوم سیاست­های ترامپ توسط بایدن اما، موضوعی کمتر گفته شده است که با بیان نشانه­های آن، زنده بودن رویکرد استکبارگرایانه­ی آمریکا در دولت کنونی این کشور روشن می­شود.

3- نشانه­‌های استکبارگری در دولت بایدن

از آنچه تاکنون گفته شد روشن می­شود که اساسا استکبارگری ماهیّت نظام سیاسی آمریکا را تشکیل می‌­دهد و بنابراین، دولت دموکرات بایدن نیز از این موضوع مستثنی نیست. تابستان امسال بود که وندی شرمن، قائم‌مقام وزیر امور خارجه دولت بایدن در یک نشست خبری تصریح کرد «دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان اهداف یکسانی را در قبال ایران دنبال می‌کنند». او که خود را به عنوان یک سیاستمدار حزب دموکرات، معرفی کرد، گفت: با تد کروز (به عنوان یک سیاستمدار حزب جمهوری‌خواه) اختلافی بر سر اهداف اصلی در قبال ایران ندارند و اختلافات تنها بر سر روش‌های دستیابی به آن اهداف است.

اما نکته مهمی که در اینجا وجود دارد این ­است که بعد از یکه­تازی­های ترامپ در عرصه جهانی و حتی غرور و سخت­گیری وی در مقابل شرکای آمریکا که نمونه واضح آن را در افزایش تعرفه بر کالاهای اروپایی شاهد بودیم-، بایدن به فرشته نجاتی برای بسیاری از کشورها تبدیل شد و پیروزی وی در انتخابات 2020 آمریکا از سوی بسیاری از دولت­ها یک فرصت تلقی گردید. در داخل ایران نیز رسانه‌­ها و نخبگان سیاسی اصلاح­‌طلب- اعتدال، ضمن این­که فرصت­سوزی دولت روحانی را سراسر به دلیل سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ توجیه می­کردند، پیروزی بایدن را فرصتی برای احیاء برجام و به دنبال آن رفع تحریم­ها می­دانستند. اکنون با گذشت نزدیک به یکسال از آغاز به کار دولت بایدن، نه تنها بیهودگی این انتظار آشکار شده است، بلکه بایدن با حفظ سیاست­های ضدایرانی ترامپ، آن­ها را به­روش­های دیگری ادامه داده و می­دهد.

 محور اصلی اقدامات بایدن علیه جمهوری اسلامی را از مقاله او در خبرگزاری سی­ان­ان در دوران رقابت­های انتخاباتی 2020 آمریکا می­توان دریافت. بایدن در آن مقاله تصریح کرد که روش «فشار حداکثری» که دونالد ترامپ در پیش گرفته فاقد قابلیت‌های لازم برای مهار ایران در زمینه‌های هسته‌ای، منطقه‌ای و موشکی است، لذا لازم است روشی هوشمندانه‌تر برای مقابله با تهران به‌کار گرفت. جان کلام بایدن در آن مقاله این است که سیاست ترامپ به‌جهت آنکه آمریکا را از متحدان اروپایی‌اش دور می‌کند توان اجماع‌سازی علیه ایران را ندارد و لازم است واشنگتن، از اتحادی که در نتیجه اجرای برجام میان آمریکا و متحدان و شریکانش ایجاد می‌شود به‌عنوان اهرم فشار بر ایران جهت تغییر رفتارش در جهت مطلوب واشنگتن و رسیدن به برجام‌های بعدی استفاده کند. بایدن با اتخاذ این سیاست کلان، اقدامات مختلفی را علیه دولت و ملت ایران طی کمتر از یک­سال انجام داده است که رؤس آن­ها عبارتند از:

3-1- فعال‌سازی کارگروه مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی  این کارگروه در زمان اوباما شکل گرفت و بایدن آن را دوباره احیاء کرده است. از نتایج این کارگروه، می‌توان به توافق بر سر تشکیل یک تیم ویژه‌ با مأموریت تبادل اطلاعات در خصوص برنامه هسته‌ای ایران اشاره کرد. این کارگروه در هر حال بیان­گر لحاظ کردن سیاست­های رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران توسط دولت بایدن است.

3-2- انتصاب ریچارد نفیو، به عنوان معمار اصلی تحریم­های ضدایرانی به معاونت رابرت مالی، به‌عنوان نماینده ویژه آمریکا در امور ایران؛  بسیاری از تحلیلگران معتقدند هدف بایدن از آوردن ریچارد نفیو به دولت، با توجه به سوابق و نظراتی که او در حوزه تحریم‌ها دارد، رفع نمادین و کاغذی تحریم‌ها، در عین حفظ فشار آن بر ایران است.

3-3- مانع­تراشی در آزادسازی دارایی­های ایران؛ دولت آمریکا از روابطش با کره جنوبی حداکثر استفاده را کرده و در آزادسازی دارایی‌های بلوکه‌شده ایران در سئول مانع‌تراشی کرده است. البته کره جنوبی در ماه‌های گذشته در نتیجه فشارهای مکرر تهران، مبلغ اندکی از پول‌های بلوکه‌شده ایران را که رقمی کمتر از 20 میلیون دلار را شامل می‌شود، برای خرید دارو و تجهیزات پزشکی آزاد کرد. با این حال، این رقم فرسنگ‌ها با میزان بدهی کره جنوبی فاصله دارد و سئول تا کنون اراده‌ای برای تسویه آن نشان نداده است.

3-4- حمایت از رژیم صهیونیستی در خرابکاری هسته­ایی نطنز؛ دولت آمریکا به‌موازات فشارهای دیپلماتیک در عرصه اقتصادی و دیپلماسی، از اهرم‌های امنیتی برای به ثمر رساندن تلاش‌های خود پشت میز مذاکره استفاده می‌کند. اساسا انتصاب فردی با سوابق دیپلماتیک مانند «ویلیام برنز» به سمت رئیس سازمان سیا در دولت بایدن را می‌توان در راستای تلاش دولت آمریکا برای بهره‌گیری از رویدادهای امنیتی در حوزه دیپلماسی تعبیر و تفسیر کرد. در این جهت، می­توان به حمایت دولت بایدن از خرابکاری صهیونیست­ها در سایت هسته­ای نطنز در ابتدای سال جاری، اشاره کرد؛ اقدامی که سیاست دولت بایدن جهت به تعویق انداختن مذاکرات هسته­ای و تضعیف هرچه بیشتر صنعت هسته­ای ایران را تقویّت می‌کرد.

3-5- حفظ تحریم­های دولت ترامپ و افزودن مواردی به آن­ها؛ به اعتقاد کارشناسان مسائل آمریکا، دولت بایدن اساسا دولتی تحریم محور است. دیدگاه بایدن در رابطه با برداشتن تحریم­های ضدایرانی این است که ایران ابتدا باید غنی­سازی اورانیوم را متوقف کند تا آن­گاه دولت آمریکا رفع تحریم‌ها را در دستور کار قرار دهد. روشن است که هیچ اطمینانی به این موضوع نمی­توان داشت. بایدن تمامی تحریم­های ضدایرانی ترامپ را حفظ کرده و هرچند موارد نقطه­ای و محدودی همچون لغو تحریم مدیر نفتی ایران را در خردادماه امسال اعمال کرد، اما در همان هفته­های اول دو مقام سپاه پاسداران به نام‌های «علی همتیان» و «مسعود صفدریان» را به دلیل آنچه «نقض فاحش حقوق بشر» خوانده شده در فهرست تحریم‌ها قرار داد. همچنین طبق اعلام ظریف، تحریم داروها و تجهیزات مورد نیاز جانبازان شیمیایی همچنان توسط دولت بایدن ادامه یافته است.

3-6- مقدمه­سازی برای شکل­گیری «برجام پلاس»؛ بایدن هرچند برخلاف ترامپ خود را حامی توافق هسته­ای نشان داده، اما همان نگرانی­های ترامپ در مورد برجام را دنبال می­کند و آن برداشتن بندهای موسوم به «غروب برجام» است؛ بندهایی که بر اساس آن­ها محدودیت­های ایران در زمینه مبادلات تسلیحاتی بعد از گذشت پنج سال برداشته می­شود و این محدودیّت در مهرماه سال قبل پایان یافت؛ محدودیت­ها درباره فعالیّت­های موشکی ایران نیز طی مدت هشت سال پایان می­یابد و در نهایت محدودیّت­ها در زمینه افزایش سانتریفیوژها بعد از 10 سال و افزایش حجم اورانیوم کمتر غنی شده بعد از 15 سال برداشته می­شود. برداشته شدن این محدودیّت­ها که در برجام و قطعنامه 2231 آمده است، نگرانی بزرگ ترامپ بود و دلیل اصلی او برای ردّ برجام و خروج از آن محسوب می­شد. دولت بایدن که تیم هسته­ای آن متشکّل از عناصر دولت اوباما است و برجام را امتیازی برای دموکرات­ها می­دانند، نمی‌تواند مانند ترامپ علیه برجام موضع بگیرد، اما به جای آن خواهان برجامی دیگر، موسوم به «برجام پلاس» است که در آن محدودیت­های مذکور وجود نداشته باشد و یا دست­کم فعالیّت­های موشکی ایران همچنان نامتعارف معرفی شده و زیر ذرّه­بین آمریکا قرار گیرد.

3-7- جنگ رسانه­ای آمریکا و حمایت از تلویزیون­های فارسی زبان در انتشار هرگونه شبهه، اتهام و دروغ علیه جمهوری اسلامی و تشویش افکار عمومی ایران؛ این موضوع برنامه­ای است که در همه دولت­های امریکا دنبال شده است، اما از آنجا که این موضوع جزء اساسی ابزارهای دولت­های دموکرات آمریکا علیه ایران است، در دولت بایدن نیز به شدّت دنبال می­شود، لکن یک موضوع مهم وجود دارد و آن تشدید اتهامات علیه رئیس جمهور رئیسی از سوی این رسانه­های آمریکایی است. صفحات صدای آمریکا، رادیو فردا و ... از آغاز به کار دولت رئیسی همچنان اتهامات نقض حقوق بشر به جمهوری اسلامی و تخریب وجهه حجت­الاسلام رئیسی به دلیل حضور وی در دستگاه قضا، بویژه در دهه 60، را ادامه می­دهند و شاید این حجم از حملات رسانه­ای و تخریب شخصیّت توسط رسانه­های امریکایی علیه یک رئیس جمهور بی‌سابقه باشد. این موضوعی است که دولت بایدن آن را با قدرت دنبال می­کند تا سوء استفاده از ابزار حقوق بشر علیه جمهوری اسلامی ایران را زنده نگه دارد.

4- جایگاه استکبارستیزی در گرایشات امروز جامعه ایران

با وجود همه سیاست­ها و اقدامات استکبارگرایانه­ی امریکا علیه ایران، باز هم این مسئله مطرح است که شاید جامعه کنونی ایران با رویکرد استکبارستیزی فاصله یافته و آن را پایان یافته می­داند. باید گفت نسبت گرایشات امروز جامعه ایران با استکبارستیزی موضوعی مسئله­مند و قابل تأمل است؛ از یک سو، نمی­توان آن را بی­دلیل رد کرد و از سوی دیگر نشانه­هایی در بینش­ها و نگرش­های جامعه وجود دارد که هم­معنا با رویکرد استکبارستیزی است و این رویکرد را تقویّت می­کند. اگر بخواهیم این موضوع را با تکیه بر داده­های نظرسنجی و افکارسنجی مورد مطالعه قرار دهیم، هرچند غالب نتایج این داده­ها بیان­گر زنده بودن رویکرد استکبارستیزی در جامعه است، اما این موضوع نیازمند تبیین بیشتری است. نکته معناداری اما در این نظرسنجی­ها وجود دارد که بعد از مرور آن­ها روشن می­شود.

با سنجش افکار ایرانیان نسبت به موضوع استکبارستیزی، تداوم و یا توقّف آن را می­توان در سنجه نوع نگاه آنان به آمریکا و مذاکره یا عدم مذاکره با این کشور مشاهده کرد. اگر این موضوع را از ابتدای دولت روحانی که هم موضوع مذاکره رونق بیشتری گرفت و هم از این زمان تحقیقات سنجشی بیشتری در کشور به راه افتاد- مورد مطالعه قرار دهیم، رویکردهای متضادی را در این زمینه مشاهده می­کنیم. از یک سو، وقتی حسن روحانی از اولین سفر خود در دوران ریاست جمهوری به سازمان ملل بازگشت، در واکنش به اعتراض‌ها نسبت به گفتگوی تلفنی وی با باراک اوباما گفت دولت درباره رابطه با آمریکا نظرسنجی خواهد کرد. آنچه درباره نتایج اولیه این نظرسنجی منتشر شد نشان می‌داد که اکثر مردم، یعنی 80 تا 90 درصد مردم، خواهان تغییر در نوع روابط این دو کشور بوده­اند. در همین حال دو ماه بعد، یعنی در آذرماه همان سال، مرکز نظرسنجی زاگبی طی یک نظرسنجی تازه نشان داد که 96 درصد از مردم ایران خواهان ادامه برنامه هسته‌ای ایران حتی در صورت سختی تحریم‌ها هستند.

در جهت حل این دوگانگی، اگر فرض کنیم، پیروزی حسن روحانی در انتخابات سال 1392، نشانه‌­ای بر غالب بودن رویکرد مذاکره با آمریکا است، این گرایش، با روی کار آمدن دولت ترامپ و اقدامات ضدایرانی وی، همچون افزایش تحریم­ها علیه ایران و دست­آخر خارج شدن از برجام و به­ویژه ترور سردار سلیمانی، به حاشیه رفت و مخالفت با آمریکا سیر صعودی به خود گرفت. در این خصوص نتایج نظرسنجی تلفنی ایسپا بعد از شهادت سردار قاسم سلیمانی نشان می‌دهد ۹۰ درصد مردم ایران از این واقعه ناراحت و متأثر شده‌اند. در خصوص انتظار مردم از واکنش ایران نسبت به ترور سردار سلیمانی، ۳۹.۳ درصد معتقد به مقابله به مثل نظامی بوده‌اند، ۱۸.۹ درصد خواهان پیگیری و شکایت حقوقی از طریق مجامع بین المللی و ۱۴.۲ درصد گفته‌اند ایران باید خویشتن‌داری کند و ماجرا به صورت دیپلماتیک حل شود. نزدیک به ۸۵ درصد دولت آمریکا را دولتی تروریست دانسته و حدود 85 درصد نیز حس بد و خیلی بدی نسبت به دولت آمریکا داشته­اند.

همچنین وقتی در شهریورماه 1398 شایعاتی درخصوص احتمال از سرگیری مذاکره بین ایران و آمریکا در تمرکز فعالیت رسانه‌ای بسیاری از رسانه‌های بیگانه قرار گرفت و شبکه «من‌وتو» نیز به برگزاری نظرسنجی در این رابطه اقدام کرد، 80 درصد شرکت‌کنندگان با مذاکره مجدد بین ایران و آمریکا مخالفت کردند. حتی مخاطبان شبکه‌ای مانند من و تو، به بدعهدی دولت ایالات متحده تاکید داشتند.

نکته مهم در اینجا این­ است که کنار رفتن ترامپ و روی کارآمدن دولت دموکرات بایدن در امریکا، نه تنها تغییری در نگاه­های ضدآمریکایی در جامعه ایران صورت نداده است، بلکه با آگاهی افکار عمومی از حرکت آمریکا به‌سوی محدودسازی برنامه موشکی ایران از طریق مذاکره، مخالفت افکار عمومی با مذاکره و رابطه با آمریکا شدّت هم یافته است. در این زمینه می­توان به گزارش نشریه آمریکایی «نیوزویک» در فروردین ماه امسال توجه کرد. طبق این گزارش، نتایج یک تحقیق که به صورت مشترک از سوی شورای امور جهانی شیکاگو و موسسه افکارسنجی «ایران‌پل» مستقر در تورنتو انجام شده است، نشان داد برای اولین بار در دو سال گذشته، با وجود خروج آمریکا از برجام و عدم اطمینان درباره بازگشت آن به این توافق، ۵۱ درصد ایرانی‌ها حامی آن هستند.

در این میان، قرار گرفتن برنامه موشکی ایران روی میز مذاکره بر اساس زیاده‌خواهی‌های واشنگتن هم مورد پذیرش اکثر ایرانی‌ها نبود و بررسی نتایج نشان داد ۶۲ درصد معتقدند ایران نباید مذاکره در این خصوص را بپذیرد. در همین حال، ۸۵ درصد ایرانی‌ها گفتند که اعتقاد دارند فعالیت‌های منطقه‌ای ایران به امنیت بیشتر آن منتهی شده و اغلب شرکت‌کنندگان گفتند ایران «بسیار امن‌تر» شده است.

آخرین نظرسنجی اما در مهرماه امسال از سوی مراکز آمریکایی منتشر شد. این نظرسنجی مشترک دانشگاه مریلند و مرکز افکارسنجی «ایران‌پل» (Iran Poll) نشان داد که مردم ایران از ایالات متحده رویگردان شده‌اند و به سیاست جدید جمهوری اسلامی ایران در نگاه به شرق نگاه مثبتی دارند.

به این ترتیب با مطالعه این نظرسنجی­ها می­توان از زنده بودن رویکرد استکبارستیزی در جامعه ایران سخن گفت، ولی نکته معنادار این­که نوع رفتار دولت­های جمهوری اسلامی ایران، تأثیر بیشتری نسبت به نوع رفتار دولت­­های آمریکا در تقویّت یا تضعیف استکبارستیزی در جامعه ایران دارد.

5- چگونگی تداوم استکبارستیزی در شرایط کنونی

چنان­که گفته شد هرچند طبق نظرسنجی­هایی که گذشت از منظر جامعه امروز ایران ایستادگی در مقابل آمریکا و عدم تمایل به مذاکره همچنان معتبر و ارزشمند است و نمی­توان از چشم­انداز امروز جامعه ایران، استکبارستیزی را موضوعی تاریخ گذشته تلقی کرد، اما باز هم تقویّت یا تضعیف این رویکرد در جامعه وابسته به نوع گرایش دولت‌های حاکم در ایران است. نکته مهم این­که گرایشات غالب بر یک دولت و یا گرایشاتی که در حاشیه قدرت سیاسی و خارج از دولت نسبت به نوع رابطه با آمریکا شکل می­گیرند، از فرآیند قدرت و در محیط سیاست فراهم می­آیند. فرآیند قدرت و محیط سیاست عرصه تقابل و تعامل گفتارها و گفتمان­هاست و حرکت کشورها و نظام­های سیاسی که مردم­سالاری را پذیرفته­اند، وابسته به زنده بودن این حوزه است. بنابراین، نه می­توان آن را از بین بُرد و نه شایسته است، چرا که با سرکوب محیط سیاست، اساسا رونق و نشاط سیاسی از جامعه رخ برمی­بندد و ویژگی مردم‌سالارانه­ی یک نظام سیاسی به حاشیه می­رود. مهم­ترین اقدام در این زمینه تبیین است.

تبیین البته با شعارزدگی تفاوت دارد. تبیین به­معنای واکاوی مفروضات یک ادعا، تأمل در انگیزه­های مدعیان و سنجش نسبت آن ادعا با بافتار تاریخی- تمدنی- هویّتی جامعه ایران است. بر همین اساس در این نوشتار مفروضات ادعای پایان یافتن استکبارستیزی و نسبت آن با بافتار تاریخی- تمدنی جامعه ایران مورد بررسی قرار گرفت و از آنچه گفته شد، این نتیجه حاصل شد که این ادعا پایه محکمی ندارد. در این میان یک بُعد دیگر از ادعای مذکور باقی می­ماند و آن انگیزه­های مدعیان پایان یافتن استکبارستیزی است. درک این انگیزه­ها را به این دلیل در اینجا بحث می­کنیم که پرتوی بر چگونگی تداوم استکبارستیزی در دوران کنونی می­افکند.

انگیزه، گرایش فرد یا افراد به چیزی است که الزاما حاصل تأمل آنان نبوده و برآمده از یک فرآیند معرفتی محسوب نمی­شود، بلکه واقعیّات بیرونی سبب ایجاد احساس درونی در افراد می­شود و در بسیاری مواقع احساس نیاز و کمبودهای افراد به شکل­گیری انگیزه آنان به­سوی چیزی می­انجامد. بنابراین، با پاسخ‌گویی به این نیازها و یا احساس کمبودها می­توان آن انگیزه­ها را نیز تغییر داد. سوق یافتن انگیزه­ها به‌سوی یک نیروی خارجی و جستجوی راه­حل مشکلات در بیرون از کشور، زمانی شکل می­گیرد که صاحبان این انگیزه­ها احساس کنند عرصه­­ی بازیگری و کنش­گری آنان در داخل کشور محدود شده و به انحصار جریان خاصی درآمده است و بنابراین اندیشه و گرایش خود را به­سوی خارج سوق می­دهند. شاید بزرگترین مؤلفه اثرگذار در شکل­گیری این احساس همان باندهای قدرت و ثروت باشند که به انحصار منابع سرمایه و فرصت­های سیاسی اقدام می­کنند؛ انحصارگرایی عامل اصلی گریز از مرکز است. به این ترتیب، آنچه در ابتدا گفته شد که استکبارستیزی می­تواند به معنای مقابله با نیروهای انحصارگرا و ستمگر داخلی نیز باشد، در اینجا معنا می­یابد و چنانچه نظام سیاسی، بی­عدالتی، انحصار سرمایه و فرصت­های سیاسی در دست باندهای قدرت و ثروت را حل کند، مبارزه با مستکبرین نیز از انباشت انرژی­ نیروهای مختلف داخل برخوردار خواهد شد و بیشتر تداوم و تحکیم خواهد یافت. با این دیدگاه، می­توان اقدام دولت رئیسی در زمینه جوان­گرایی، تسهیل شرایط رسیدن چهره­های مختلف از اقصا نقاط کشور به قدرت، منحصر نشدن به نیروهای سیاسی اصول­گرا و استفاده از برخی چهره­های توانمند در دولت قبل، زبان صادقانه و عامیانه با مردم و ... را تلاشی برای گسترش فرصت­های سیاسی-اقتصادی به سود مردم و خنثی کردن اثرگذاری باندهای قدرت و ثروت دانست و این تأثیر قابل توجّهی در بازگشت نگاه­ها به داخل، رویگردانی از قدرت­های مستکبر و مقاومت در مقابل آنان خواهد داشت.

انتهای پیام/

افزودن دیدگاه جدید

About text formats

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.