پاسخ مجتبی زارعی به داستان پردازیهای احمد زیدآبادی در ترور سپهبد سلیمانی
پاسخ مجتبی زارعی به داستان پردازیهای احمد زیدآبادی در ترور سپهبد سلیمانی
به گزارش روابط عمومی سازمان بسیج اساتید کشور، دکتر مجتبی زارعی رئیس سازمان بسیج اساتید کشور در نامهای به داستان پردازیهای احمد زیدآبادی روزنامه نگار مطبوعات زنجیرهای در خصوص ترور سپهد سلیمانی پاسخ گفت.
در متن این نامه آمده است:
جناب آقای احمد زید آبادی
سلام علیکم؛
پس از ترور ناجوانمردانه و پنهان سپهبد ایران و اسلام از سوی شقیترین دولت روی زمین، تحلیلی غلط و خیال پردازانه نوشتید؛
بهتر است به جای این تحلیل غلط و نشان دادن فقدان مهارت در صاحب دکترین امنیت ملی و امنیت بینالملل ایران یعنی سپهبد ایران و اسلام؛ حاج قاسم سلیمانی رضوان الله علیه از برجام و به هدر دادن قریب به هفت سال وقت ایرانیها توبه کنید؛
اگر اندکی از عرق ملی برجای بوده باشد بجای این خیالات و نشاندادن سپهبد در اندازه یک صید هدفمند، باید بگویید مرگ بر برجام که حاصلش هم لگد زدن ترامپ به سینهٔ رئیس جمهور ایران و وزیر خارجه و تاریخ یک ملت بود و هم کشتن سپهبد ایران و اسلام و پذیرش مسوولیت این ترور فرامرزی!
آقای زید آبادی مرگ بر این تحلیلها و مرگ بر تمیز نشان دادن چنگال خون آلود آمریکا در هفت سال! با این خیال پردازیها، خواسته یا ناخواسته پشتیبان نظری این ترور و مبسوط الید ساختن دستان جنایت کاران هستید و...؛
لااقل به اندازهٔ مایکل مور غیرت بخرج بدهید و بگویید پایگاههای آمریکایی هزاران کیلومتر دورتر از خاک آن کشور در نزدیکی مرزهای ما برای چیست!؟
تو بی آنکه بگویی پهبادهای آمریکا و اسراییل بالای سر مقام رسمی و مدعوِ حاکمیت عراق چه میکنند بازهم به خیال بافی روی آوردی و چنین نمایاندی که عدهای به سفارت جرثومه جنایت حمله کردند و بر دیوار سفارت نوشتند قائدنا سلیمانی و سلیمانی را کشاندند به عراق و باقی قضایا!؟ چرا از خواب بیدار نمی شوید؟! چرا خود را به تجاهل می زنید؟! آیا دولت جنایت پیشه آمریکا رسما دشمن شماره یک ما نیست؟!
شما حتی همین الان هم با دیدن یک آب نبات چوبی همانند کودکان صید شده در دستان صیاد، در پی تحمیل سی اف تی و پالرمو با فشار شارلاتانیسم رسانه ای هستید و...
این قدر خود را به خواب نزنید زمانی که تو و دوستانت در باره گفتوگوی تمدنهای آن سرکرده فتنه کتاب نوشته و نظریه پردازی می کردید همان وقت هم آنها دشمن شماره یک شما و ایران بودند و...
ما اگر الان سکوت میکنیم برای این است که عزادار مقتدریم و میخواهیم همانطور که حیات دنیوی سپهبد، داعش را و آمریکا را ذلیل کرد حیات باطنیاش هم برکاتش را به این ملک و ملت و آزادیخواهان جهان سرازیر کند؛ و سرازیر کرده است؛ سپهبد باعث وحدت اقوام، فِرق و جناح ها شده است؛ نشکنید قدرت ملی را و البته قادر به آن نیستید چون خون سپهبد، خون ایرانیها و عربها و شبه قاره و همهٔ مستضعفین جهان را به جوش آورده و کاپیتولاسیون آمریکایی را در آستانهٔ آتش زدن قرار داده است؛
آری! ساده لوحانه است و چه بسا کودکانه است که تصور کنی ترامپ و پمپئو با دیوار نوشتهای بر روی سفارت، توطئه ای را برای ما ترتیب دادند؛ یا هیچ از خونخواران جهان نمی دانی یا سپهبد را نمی شناسی!؟
اما به نظرم هردو را بخوبی می شناسی و ماموریت داری این قهرمان ملی و بین الملل را در اندازهٔ کلمات و واژگان بی روح صنعت ژورنالیسم تقلیل دهید و...
جنبش استادی بسیج اما به فوریت و با دقت برای این که تو و دیگر مبلغین برجام ضدملی و پذیرندگان نظم جهانی سلطه، در هیاهوی سیاست، باعث فریب افکار عمومی و انحراف درخوانش تاریخ نشوید؛ «تدوین دکترین امنیتی سپهبد حاج قاسم سلیمانی» را از اولویتهای علمی و پژوهشی حل المسایلی بسیج استادان در سال ۹۹ قرار داده است؛ تا معلوم شود چه کسانی ساده لوحانه در دام گفتوگوی تمدنها و سپس محور شرارت واقع شده، چه کسانی برجام ضد ملی را آفریده و موجب پیامدهای سنگین برایرانیان شده و از سویی دیگر چه کسانی مرزهای پرگهر ایران را حفظ کردند...
والسلام علی من اتبع الهدی
مجتبی زارعی
عضو گروه علوم سیاسی تربیت مدرس و رئیس سازمان بسیج اساتید کشور
گفتنی است در متن یاداشت روزنامه نگار مطبوعات زنجیرهای، احمد زیدآبادی چنین آمده است:
توطئهای در کار بود‼️
داستان مانند یک سناریوی از پیش طراحی شده و شاید حتی بتوان گفت شبیه توطئه اتفاق افتاد. وقتی که تعدادی از تظاهرکنندگان عراقی در واکنش به عملیات نظامی آمریکا علیه پایگاههای حشد شعبی در مرز قائم، بعضاً با لباس نظامی به سمت سفارت آمریکا در بغداد حرکت کردند، همۀ خبرها از نوعی ارادۀ پنهان برای عدم مانعتراشی در راهِ رسیدن آنها به داخل سفارت و به آتش کشیدن بخشی از آن حکایت داشت.
هنگامی که برخی از رسانههای بینالمللی از میان هزاران شعاری که بر در و دیوار سفارت نوشته شد، بر روی عبارت کوتاهِ قائدی سلیمانی متمرکز شدند، روشن بود که علت خاصی در کار است.
به هر حال، مایک پمپئو به تصویری از یک سفارت نیمهسوخته برای نمایش در رسانههای تصویری جهان نیاز داشت تا بتواند عملیات پیامد آن را به عنوان حرکتی دفاعی توجیه کند.
این حوادث مرا ناخودآگاه به یاد رویدادهای 25 تا 28 مرداد سال 1332 در ایران انداخت. در آن سه روز که محمدرضا شاه از ایران رفته بود، در و دیوارهای شهر تهران پر از شعارهای تودهای شد. مردم عادی و افراد مذهبی با مشاهدۀ آن شعارها، گمان میکردند که با رفتن شاه، حزب توده در صدد قبضۀ قدرت است و از این امر بیمناک شدند. اما بعدها گویا کاشف به عمل آمده که آن شعارها نه کار تودهایها بلکه زیر سرِ متولیان کودتا علیه دکتر محمد مصدق بوده است.
در هر صورت، هنگامی که مایک پمپئو سفرش به اوکرین را لغو کرد و در پشت میز کارش در واشنگتن، با رهبران منطقه به گفتوگو نشست، دستگاههای امنیتی ایران باید شاخکهایشان تیز میشد که اقدامی فراتر از حد معمول در برنامۀ آمریکاست.
شخص دونالد ترامپ هم به صراحت گفت که برای تلافی حمله به سفارت هشدار نمیدهد بلکه تهدید میکند! او البته بلافاصله پس از آن گفت که در پی جنگ نیست و ایران باید بیش از همه به دنبال صلح باشد. در واقع اظهار نظر دوم، اظهار نظر نخست او را نقض نمیکرد بلکه به نحوی مکمل آن بود! در واقع منظورش این بود که پس از جرایی شدن تهدید، ایران نباید در پی انتقامجویی باشد.
در این میان، پمپئو از تماسش با سران کشورهای منطقه برای بررسی شرایط پس از جمله به سفارت آمریکا در بغداد، از جمله بنیامین نتانیاهو نخستوزیر انتقالی اسرائیل، عادل عبدالمهدی نخستوزیر موقت عراق و شیخ تمیم بن حمد امیر قطر پرده برداشت. در این فهرست، نام امیر قطر بیش از آن دو جلب توجه میکرد! قطریها در بین کشورهای حوزۀ جنوبی خلیج فارس روابط نزدیکتری با ایران دارند و همین نکته، تماس پمپئو با امیر قطر را پیش از عملیات فرودگاه بغداد، با پرسش و ابهام بزرگی روبرو میکند.
برای من روشن است که حضور ایران در منطقۀ خاورمیانه از مدتها پیش هدف برنامهای بسیار پیچیده و چند وجهی با مشارکت دستگاههای امنیتی آمریکا و شرکای منطقهایاش قرار گرفته است.
در این برنامۀ پیچیده، گمراهسازی نقش پررنگی دارد. بنابراین پشت هر اقدامی که برخی رسانههای داخلی ناشیانه برای آن هورا میکشند باید از وجود دستهای پنهان احتمالی غافل نبود.
در هر حال، سردار سلیمانی به همراه جمعی از نزدیکان ایرانی و عراقی خود قربانی برنامۀ "قتل هدفمند" ارتش آمریکا شد. عواطف همۀ مقامهای سابق و لاحق ایرانی از طیفهای مختلف و بسیاری از مردم عادی از این کشتار به حدی جریحهدار شده است که فعلاً نمیتوان با خونسردی عقلانی و حسابگرانه به اثرات و پیامدهای آن پرداخت.
من اما به عنوان یک کرمانی، از سردار سلیمانی خاطرۀ فرماندهیاش بر لشکر ثارالله در زمان جنگ ایران و عراق را در ذهن دارم. او در جنگ واقعاً زحمت کشید و مورد احترام تمام افراد لشکرش بود. داوری در بارۀ دیگر فعالیتهای او بخصوص در مقام فرماندهی سپاه قدس نیز طبعاً مجال دیگر و شرایط آرامتری را میطلبد.
احمد زیدآبادی
افزودن دیدگاه جدید